گردکان یکی از اصطلاحات محلی و فرهنگی است که در برخی مناطق ایران به ویژه در گیلان و مازندران به کار میرود. در این مناطق، به ویژه در شهرهای رودسر و طوالش، این واژه به شکلی خاص مورد استفاده قرار میگیرد و نشاندهنده نوعی از مراسم و آیینهای سنتی است. همچنین در رامیان قز، آمل اقوز، رامسر، لاهیجان و شفارود نیز این واژه به چشم میخورد و در هر یک از این شهرها با ویژگیها و جزئیات خاص خود، معنای خاصی پیدا میکند. مراسم گردکان آن به نوعی از جشنها و گردهماییها اشاره دارد که در آن مردم با هم جمع میشوند تا به مناسبتهای مختلف همچون فصل برداشت محصول، پیوندهای اجتماعی خود را تقویت کنند و از فرهنگ غنی خود بهرهمند شوند. این آیینها نه تنها جنبه تفریحی دارند، بلکه به نوعی حفظ و نگهداری از رسوم و سنن محلی نیز محسوب میشوند.
گردکان
لغت نامه دهخدا
گردکان. [ گ ِ دِ ] ( اِ ) آن را در رودسر و طوالش گردگان، در رامیان قز، در آمل اقوز، در رامسر و طوالش و لاهیجان آقوزدار، در شفارود، ووز میخوانند. این درخت را در همه جا به نام گردو میشناسند و در خراسان و بعضی نقاط دیگر به نام جوز نیز خوانده میشود. ( جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 217 ). گردو که آن را چهارمغز گویند. ( انجمن آرای ناصری ). جوز. گوز. چارمغز
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) درخت گردو گوز جوز: میل کودک به گردکان و مویز بیش باشد که بر خدای عزیز. ( اوحدی ) یا گردکان بر گنبد بودن. ناپایدار بودن بی ثبات بودن: پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است. ( گلستان ) یا گردکان هندی. جوز هندی نارگیل.
ویکی واژه
جملاتی از کلمه گردکان
گردکانی چند اندر خانه یافت برگرفت و سوی پیغمبر شتافت
برگرفت آن گردکانها را بکف آن کفی کش بود مهر و مه کلف
چشم ها گرد و چشمخانه مغاک گردکان در کوی فتاده ز خاک