کوک

کوک

کوک در موسیقی به دو معنا به کار می‌رود: کوک کردن به معنای تنظیم یک ساز موسیقی به گونه‌ای که نت‌ها به درستی نواخته شوند. دستگاه‌های این مفهوم هر یک نظامی است که بر اساس آن، ارتفاع نت‌های مختلف تعیین می‌شود. مفهوم اول فرآیندی است که در آن زیر و بمی نت‌هایی که توسط یک ساز تولید می‌شود، به گونه‌ای تنظیم می‌گردد که فواصل بین نت‌ها مطابق یک نظام مشخص باشد. معمولاً برای هماهنگ کردن از یک نت مرجع مشخص استفاده می‌شود؛ به عنوان مثال، با تنظیم نت لا بر روی ۴۴۰ هرتز، سایر نت‌ها نیز به دست می‌آیند و ساز بر این اساس کوک می‌شود. ساز ناکوک به سازی اطلاق می‌شود که در آن ارتفاع برخی نت‌ها زیرتر یا بم‌تر از آنچه باید باشد، است. همچنین، یک ساز ممکن است به تناسب نت‌های خود هماهنگ باشد یعنی نت‌ها با هم هماهنگ باشند، اما اگر نت‌های آن با نت مرجع ناسازگار باشند، مثلاً نت لا را در فرکانس دقیقاً ۴۴۰ هرتز تولید نکند، باز هم ناهماهنگ محسوب می‌شود.

لغت نامه دهخدا

کوک. ( اِ ) به معنی کمان باشد. ( برهان ). کمان.( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || آواز و صدای بسیار بلند را نیز گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). آواز بلند. ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ). آواز بلند. صدای بلند. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوکاشود. || هماهنگ ساختن سازها و موافق نمودن آوازها باشد. ( از برهان ). هماهنگ ساختن تار و چغانه و رباب و ساختگی آنها را گویند. هماهنگی ساز و موافقت آوازها. ( ناظم الاطباء ). آهنگ ( دادن ) سازها. میزان کردن آلات موسیقی. ( فرهنگ فارسی معین )

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - آواز بلند. ۲ - میزان کردن یک آلت موسیقی مطابق دستگاهی خاص. ۳ - ابزاری در ساعت یا بعضی از اسباب بازی ها که با پیچاندن فنر مخصوص ساعت را تنظیم یا اسباب بازی را به کار می اندازد.،توی ~کسی یا چیزی رفتن کنایه از: دربارة آن مطالعه و بررسی کردن
(اِ. ) گنبد.
(اِ. ) کمان.
(اِ. ) بخیة درشتی که بر جامه بزنند.

فرهنگ عمید

بخیۀ درشت که با دست در روی پارچه و جامه می زنند تا بعد جای آن را با چرخ خیاطی بدوزند.
* کوک زدن: (مصدر متعدی ) بخیه زدن، به هم دوختن پارچه با نخ و سوزن.
* کوک شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] خشمناک شدن.
* کوک کردن: (مصدر متعدی )
۱. (موسیقی ) مرتب کردن و هماهنگ ساختن آلات موسیقی.
۲. پیچاندن فنر ساعت که به کار بیفتد.

فرهنگ فارسی

جیمز دریانورد و کاشف انگلیسی ( و. ۱۷۲۸ - ف. ۱۷۷۹ م. ). وی در طی سه مسافرت اقیانوسیه و بسیاری از جزایر آنرا کشف کرد و سرانجام در جزیره [ ساندویچ ] بقتل رسید.
( صفت ) کبود آبی.
کک. زغال سنگ که یک بار سوخته و خاموش شده و باز سوختنی در آن هست.

فرهنگستان زبان و ادب

{tuning} [موسیقی] روابط حاکم بر فواصل موجود در یک ساز معین

دانشنامه آزاد فارسی

در موسیقی تنظیم زیرایی (زیروبم) ساز با آوایی که معمولاً برای هر نُت در نظر گرفته شده. در قدیم به آن «اصطخاب» می گفتند که بر دو نوع بوده است: معهود و غیر معهود. گاهی نیز به جای اصطلاح کوک کردن واژۀ تسویه را به کار می بردند. چپ کوک و راست کوک از اصطلاحات رایج موسیقی امروز است. سازهای ایرانی به سبب ساختمان خاص و کیفیت صدادهی مخصوص، کوک های خاصی نیز دارند؛ به این معنا که سازهایی مانند تار، سه تار، سنتور، و کمانچه برای هر دستگاه کوک خاصی دارند؛ و برخی نوازندگان مانند جلیل شهناز، احمد عبادی، و فرهنگ شریف چند کوک ابداع کرده اند که در هنگام نواختن آواز یا دستگاهی خاص فضا و حالت زیباتری القا شود. کوک کردن سازهای کلاویه دار با دشواری بیشتری همراه است و اغلب به یک کوک کننده حرفه ای نیاز دارد.

جملاتی از کلمه کوک

شدست در غم رخسارهٔ چو کوکب تو ز خون دل رخ من پر ز جدول تقویم
ندیدم هیچ گه یاری ز کوکب تو گویی بر فلک اختر ندارم
وین دو کوکب چو دیده بر گیرند از دل اهل روزگار دمار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم