کننده به معنای فرد یا چیزی است که عملی را انجام میدهد یا باعث وقوع یک وضعیت میشود. این واژه به عنوان پسوند به اسمها اضافه میشود تا به معنای انجامدهنده یا عامل یک عمل خاص اشاره کند.
ویژگیها
عملی: کننده به فرد یا چیزی اشاره دارد که عمل خاصی را انجام میدهد. مثلا کار کننده به فردی اشاره دارد که کاری را انجام میدهد.
عامل: این واژه میتواند به عنوان عاملی برای ایجاد تغییر یا تأثیر در یک وضعیت خاص نیز به کار رود. مثلاً در واژه چاق کننده صورت، به معنای مادهای است که به چاقی و پرشدن صورت کمک میکند.
اهمیت
استفاده از این واژه در زبان به ما کمک میکند تا به راحتی نقش و عملکرد افراد یا اشیاء را در یک جمله مشخص کنیم. این واژه به ما امکان میدهد تا توصیف دقیقتری از فعالیتها و نقشها داشته باشیم و ارتباطات را بهتر بیان کنیم.
قوله تعالی: «قالَ رَبِّ» گفت خداوند من، «السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ» زندان دوسترست بمن، «مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ» از آنچ ایشان میخوانند مرا با آن، «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ» و اگر بنگر دانی از من این کوشیدن ایشان ببدی. «أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» بایشان گرایم، «وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» (۳۳) و آن گه کار نادانان را کننده باشم.
«أَ وَ لَمْ یَرَوْا» نمینگرند، «إِلی ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ» بهر چیز که خدای آفرید که آن را شخص است، «یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ» که چون میگردد سایه های آن، «عَنِ الْیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ» از راست و از چپ، «سُجَّداً لِلَّهِ» سجود کننده اللَّه را «وَ هُمْ داخِرُونَ (۴۸)» و آن وی را گردن نهاده و خویشتن افکنده خوار.
پس از آن که غزالی عزلت پیشه کرد، نظام الملک وزیر نامه ای بدو نوشت و وی را به بغداد خواند. امام غزالی نپذیرفت و در پاسخ وی نامه ای قانع کننده نوشت.