کامیاب

اسم کامیاب به معنای کسی است که به هدف و آرزوی خود دست یافته و در زندگی موفق و خوشبخت به شمار می‌رود. در فرهنگ فارسی عمید، این واژه به عنوان فردی توصیف شده که به مراد خود رسیده و کامرواست. فرهنگ فارسی معین نیز این اسم را به معنای برخوردار و خوشبخت معرفی کرده است. در فرهنگ لغت‌ها، کامیاب به معانی مختلفی چون کامروا، موفق و نایل به مراد شناخته می‌شود و در مقابل ناکام قرار می‌گیرد. از دیدگاه لغت‌نامه دهخدا، این اسم به معنای موفق، کامروا و نایل به آرزوهاست. در مجموع، کامیاب به کسانی اطلاق می‌شود که در زندگی خود به کامیابی و موفقیت دست یافته و از زندگی خود راضی هستند. این نام به نوعی نشان‌دهنده خوشبختی و سرانجام مطلوب در زندگی است.

لغت نامه دهخدا

کامیاب. [ کام ْ ] ( نف مرکب ) کامروا. ( آنندراج ). موفق. نایل بمراد. کام کش:
چنانم نماید دل کامیاب
که می بینم این کام دل را بخواب.نظامی.خیز بشمشیر صبح سر ببر این مرغ را
تحفه نوروز ساز پیش شه کامیاب.خاقانی.- کامیاب بودن؛ مراد حاصل کردن. بختیار و برخوردار بودن:
به بیداریست یارب یا به خواب است
که جان من ز جانان کامیاب است.جامی.- کامیاب کردن؛ به مراد رساندن. بهره مند ساختن:
گر چه وهنی رسید از ایامش
زودش ایام کامیاب کند.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 853 ).

فرهنگ معین

(ص مر. ) برخوردار، خوشبخت.

فرهنگ عمید

کسی که به مراد و مقصود خود رسیده، موفق، خوشبخت، کامروا.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کامروا کامران کامجو ی مقضی المرام مقابل نا کام: [ در چرنداب تبریز بشرف سجد. شهریار کامکار کامیاب مشرف شدند ]. ۲ - موفق فیروز مند.

فرهنگ اسم ها

اسم: کامیاب (پسر) (فارسی) (تلفظ: kāmyāb) (فارسی: کامياب) (انگلیسی: kamyab)
معنی: ( مجاز ) آن که به خواست و آرزویش رسیده است، پیروز، موفق، آن که به خواست و آرزویش رسیده باشد

ویکی واژه

prospero
برخوردار، خوشبخت.

جملاتی از کلمه کامیاب

دماغش بدی چون تنور آسیاب دو چشمش بدی مشعل کامیاب
حسن تو از دمیدن خط کامیاب شد پیغمبر جمال تو صاحب کتاب شد
تو کامیاب تجرد نه ای چه می دانی که ترک کام دو عالم چه عالمی دارد