پساک

لغت نامه دهخدا

پساک. [ پ َ ] ( اِ ) بساک. عمار. اکلیل ریحان. تاجی که از گلها و اسپرغمها و ریاحین ساختندی و پادشاهان و بزرگان بروزهای عید و جشن ها و دیگر مردمان روز دامادی و یا بازگشتن از فتحی و ظفری بر سر زدندی:
همه امیدش آنکه خدمت تو
بر سرش می نهدز بخت پساک.ابوالفرج رونی ( از فرهنگ شعوری ).و فرهنگستان این کلمه را بجای آنتر بمعنی قسمت بالای پرچمهای گل گرفته است. و رجوع به بساک شود.

فرهنگ معین

(پَ ) (اِ. ) = بساک: تاجی که از انواع گل ها درست می کردند و پادشاهان و بزرگان در جشن ها و مراسم دیگر بر سر می گذاشتند.

فرهنگ عمید

= بساک

فرهنگ فارسی

( اسم ) تاجی که از گلها و ریاحین یا اسپرغمها ساختندی و پادشاهان و بزرگان بروزهای عید و جشنها و دیگر مردمان روز دامادی یا باز گشتن از فتحی یا ظفری بر سر میزیدند اکلیل ریحان عمار بساک

فرهنگ اسم ها

اسم: پساک (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: pasak) (فارسی: پساک) (انگلیسی: pasak)
معنی: نام پسر اردوان و برازنده داریوش یکم پادشاه هخامنشی

ویکی واژه

بساک: تاجی که از انواع گل‌ها درست می‌کردند و پادشاهان و بزرگان در جشن‌ها و مراسم دیگر بر سر می‌گذاشتند.

جمله سازی با پساک

💡 اب گرم روستایی در دهستان پساکوه بخش زاوین شهرستان کلات استان خراسان رضوی ایران است.

💡 النگ علیا روستایی در دهستان پساکوه بخش زاوین شهرستان کلات استان خراسان رضوی ایران است.

💡 رخان پر ز اندوه و لب پر زخاک گریزان همی رفت تا تاپساک

💡 عصر پساکلاسیک که با نام‌های دورهٔ قرون وسطی یا، برای اروپا، قرون وسطی نیز خوانده می‌شود، از حدود ۵۰۰ میلادی و پس از سقوط تمدن‌های مهم آغاز و عصر ظهور اسلام را در بر می‌گیرد. سال‌های پایانی این دوره در حدود ۱۴۵۰–۱۵۰۰ قرار دارد و با رویدادهایی از قبیل پیدایش چاپ فشاری در اروپا، سفرهای کریستوف کلمب، سقوط قسطنطنیه همراه است.