وهن

وهن در زبان فارسی به معنای ضعف، ناتوانی یا بی‌ارادگی است. این واژه به حالتی اشاره دارد که فرد یا چیزی از نظر قدرت، اعتبار یا استحکام در موقعیت ضعیفی قرار دارد.

کاربرد در زبان:

وهن برای توصیف وضعیتی به کار می‌رود که در آن فرد، گروه یا ایده‌ای از نظر قدرت یا تأثیرگذاری ضعیف است. به عنوان مثال، ممکن است گفته شود: وهن جامعه در برابر مشکلات باعث کاهش اعتماد به نفس مردم شده است.

معانی مرتبط:

واژه‌های مرتبط با این کلمه شامل سستی، ضعف، ناتوانی، کاستی و بی‌ارادگی هستند. این واژه‌ها نیز به حالاتی اشاره دارند که در آن‌ها فرد یا چیزی از نظر قدرت و اعتبار در سطح پایینی قرار دارد.

وهن در ایمان:

در متون دینی، به‌ویژه در قرآن و حدیث، این اصطلاح می‌تواند به ضعف ایمان یا ناتوانی در پایبندی به اصول دینی اشاره داشته باشد. به عنوان مثال، فردی که در برابر مشکلات و مسائل زندگی از ایمان خود دور می‌شود یا در عمل به دستورات دینی ناتوان است.

لغت نامه دهخدا

وهن. [ وَ ] ( ع مص ) سستی کردن در کار و سست گردیدن. ( منتهی الارب ). سستی کردن در کار و سست گردیدن در بدن. ( اقرب الموارد ). سست شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || سست گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). لازم و متعدی استعمال شود. ( منتهی الارب ). || در نیم شب درآمدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) سستی. ( غیاث اللغات ) ( نصاب ). سستی در امر و کار و بدن. ( از اقرب الموارد ).
- وهن افکندن؛ تولید ضعف و سستی و ناهمواری کردن: و وهنی که روزگار جبر مکاسر آن به دست جباران کامگار اکاسره روزگار نتواند کرد بر ایشان افکندند. ( مرزبان نامه چ 1317 ص 226 ).
- وهن رسیدن به کسی؛ سستی و ناهمواری او را رسیدن:
گرچه وهنی رسید از ایامش
زودش ایام کامیاب کند.خاقانی.- وهن پذیرفتن؛ ضعف و سستی گرفتن. نااستوار شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| ( اِ ) پاره ای از شب. ( مهذب الاسماء ). نزدیک به نیمه شب یا بعد از ساعتی از نیمه شب. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( ص ) مرد کوتاه درشت اندام. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || الوهن من الابل؛ الکثیف. ( از اقرب الموارد ). شتر انبوه. ( منتهی الارب ).
وهن. [ وَ هََ ] ( ع مص ) سستی کردن در کار و سست گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). سست شدن. || سست گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). لازم و متعدی استعمال شود. ( منتهی الارب ).
وهن. [ وُ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ واهن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به واهن شود.

فرهنگ معین

(وَ هْ ) [ ع. ] (اِمص. ) ضعف، سستی.

فرهنگ عمید

۱. خواری، توهین.
۲. ضعف، سستی.

فرهنگ فارسی

سست کردن، سست شدن، ضعف، سستی
۱- ( مصدر ) سست شدن ( در کار یا در بدن ). ۲ - (اسم ) سستی ضعف.
جمع واهن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سستی در ویژگیهای جسمانی اخلاقی را وهن گویند. و در اصطلاح قرآن وهن به پدیدار شدن ضعف در اثر بروز علتی در بدن یا فکر یا غیره اطلاق می شود.
وهن در لغت به سستی در ویژگیهای جسمانی و اخلاقی، اطلاق میگردد. 
وهن در اصطلاح قرآن
و در اصطلاح قرآنی به پدیدار شدن ضعف در اثر بروز علتی در بدن یا عمل یا فکر و یا مقام، گفته میشود. 
رابطه فشل و کسل با وهن
دو واژه "فشل" و "کسل" به نوعی با کلمه وهن مترادف می باشند. فشل در لغت به سستی که همراه با ترس باشد، گفته می شود. 
و به سستی کردن در چیزی که نباید در آن سستی شود، نیز کسل گفته میشود. 
[ویکی الکتاب] معنی وَهَنَ: سست شد - ناتوان شد(کلمه وهن به معنای ضعف در خلقت و جسم، و یا در خُلق (اراده) است )
معنی وَهْنٍ: سستی - ناتوانی - ضعف در خلقت و جسم، و یا در خُلق واراده
معنی مَا وَهَنُواْ: سستی نکردند و ناتوان نشدند (از کلمه وهن که در اصل به معنای ضعف در خلقت، و یا در خلق است)
معنی لَا تَهِنُواْ: سستی نکنید و ناتوان نشوید (از کلمه وهن که در اصل به معنای ضعف در خلقت، و یا در خُلق است)
معنی عَزْمِ: تصمیم جدی و عقد قلب است بر اینکه فعلی را انجام دهی، و یا حکمی را تثبیت کنی، بطوری که دیگر در اعمال آن تصمیم و تاثیرش هیچ سستی و وهن باقی نماند، مگر آنکه به کلی از آن تصمیم صرف نظر کنی، به این معنا که عاملی باعث شود به کلی تصمیم شما باطل گردد (معن...
ریشه کلمه: 
وهن (۹ بار)
ضعف. ناتوانی.. راغب می‏گوید: وهن ضعف است در خلقت یا دراخلاق. ظاهرا مراد از آیه ضعف روحی است یعنی در مقابل بلایی که در راه خدا رسید روحیه خود را نباختند ایضا در آیه. ولی در آیه.. مراد ضعف خلقتی است. *. مطلب آن است وخدا تضعیف کننده حیله کافران است.

ویکی واژه

ضعف، سستی.

جملاتی از کلمه وهن

این امامزاده برای روستای وهن‌آباد است و در تقسیمات ارضی قدیم جزو بخش فشافویه ی شهرری به شمار می آمد.
گرچه وهنی رسید از ایامش زودش ایام کامیاب کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم