نغمه

واژه «نغمه» در زبان فارسی به معنای «آهنگ»، «سرود» یا «صدای دلنشین» است. این کلمه به طور خاص به صداها و ملودی‌های زیبا و جذاب اشاره دارد و در زمینه‌های موسیقی و شعر به کار می‌رود.

معانی و کاربردها

آهنگ: نغمه به معنی ملودی یا آهنگی است که می‌تواند از طریق آواز، ساز یا هر نوع صدای دلنشین تولید شود.

سرود: ممکن است به سرودها یا اشعار موزون و لطیف نیز اشاره کند که احساساتی را منتقل می‌کنند.

صدای طبیعی: در برخی موارد، نغمه به صداهای طبیعی و دلنشین مانند صدای پرندگان یا جریانات آب نیز اطلاق می‌شود.

به طور کلی، نغمه به هر نوع صدای دلنشین و موزون اشاره دارد که می‌تواند احساساتی از قبیل شادی، آرامش و زیبایی را به مخاطب منتقل کند.

لغت نامه دهخدا

( نغمة ) نغمة. [ ن َ غ َ م َ ] ( ع اِ ) واحد نَغَم است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
نغمة. [ ن ُ م َ ] ( ع اِ ) جرعه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ). آشام. ( ناظم الاطباء ). لغتی است در نغبة. ( از متن اللغة ). ج، نُغَم.
نغمة. [ ن َ م َ ] ( ع اِ ) آواز. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). نَغَمَة. ( منتهی الارب ). رجوع به نغمه شود. || نیکوئی صوت در قرائت. ( ناظم الاطباء ). حسن صوت در قرائت. نَغَمَة. ج، نغمات. || واحد نَغم. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نغم شود.
نغمه. [ ن َ م َ / م ِ] ( از ع، اِ ) نغمة. آواز. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ). نوا. ( ناظم الاطباء ). آوا. نغمة. رجوع به نغمة شود

فرهنگ معین

(نَ مِ ) [ ع. نغمة ] (اِ. ) آواز خوش، سرود.

فرهنگ عمید

آواز خوش، سرود، آهنگ، ترانه، نوا.

فرهنگ فارسی

آوازخوش، سرود، آهنگ، ترانه، نوا، نغمات جمع
( اسم ) ۱ - آواز خوش آهنگ: ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا هین زهره را کالیوه کن زان نغمه های جان فزا ( دیوان کبیر۲ ) ۱٠:۱ - توالی یک رشته اصوات موسیقی با امتدادهای مختلف که از شنیدن مجموع آنها لذتی درک شود. اساس و پایه موسیقی بر نغمه نهاده شده و میزان تاثیر آن خوبی و بدی نغمه را نشان میدهد. توضیح جامی گوید: آوازی را گویند که چندان درنگ کند که حس زمان آنرا در تواند یافت و این قید احتراز از آوازهایی است که از نقرات غیر لحینه چون دف و کف شنیده میشود که آنرا نغمه نمیگویند ولی باید که درنگ کردن آواز در آن زمان برحدی واحد معین باشد از [ حدت ] و [ ثقل ] یعنی تیزی و گرانی که آنرا زیر و بم گویند و این قید احتراز از مثل ابعاد اجناس و جموع است زیرا هریک از اینها آوازی اند درنگ کننده لیکن نه بر حد واحد از حدت و ثقل بلک برحدود مختلفه و می باید که محنون الیه باشد طبعا یعنی طبیعت آن آواز یا طبیعت مستمع تقاضای آن کند که نفس را بان میل افتد و از آن لذت یابد و اصغائ آن کند واین قید احتراز از آوازی است که چون چوبی یا سنگی را مثلا بر زمین بکشند مسموع شود زیرا که آن آوازی است که درنگ میکند زمانی که زمان کشیدن است برحدی معین از حدت و ثقل چه شک نیست که آن آواز بحسب صلابت ورخاوت جسم مجرور و مجرور علیه صلاحیت حدت و ثقل دارد اما باتفاق این را نغمه نمیگویند. توضیح صداهای موسیقی را که امروز نوت میگویند در قدیم نغمه مینامیدند جمع: نغم نغمات. ۳- قطعه ایست در راست پنجگاه. ۴ - یکی از گوشه های ماهور. ۵ - یکی از گوشه های شور. ۶ - گوشه ایست از سه گاه. ۷ - یکی از گوشه های نوا. یا نغمه عنقا. نوایی است از موسیقی.
جرعه ٠ آشام ٠ لغتی است در نغبه ٠ جمع نغم ٠

فرهنگ اسم ها

اسم: نغمه (دختر) (عربی) (هنری) (تلفظ: naqme) (فارسی: نَغمه) (انگلیسی: naghme)
معنی: آهنگ یا ملودی، آوازه، آواز، تصنیف یا صوت موسیقیایی که از آلات موسیقی بر می خیزد، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه شور و آواز بیات ترک از ملحقات شور، دستگاه های سه گاه، چهارگاه، ماهور، راست پنج گاه و نوا، ( در موسیقی ایرانی ) نت یا صدایی که دارای زیر و بمی مشخص باشد، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه شور و آواز بیات تُرک از ملحقات شور

فرهنگستان زبان و ادب

{pitch , tone} [موسیقی] هر صوتی با زیروبمی مشخص

جملاتی از کلمه نغمه

ز مو، صورت ساز ناکرده سر که ناخن زند، نغمه‌اش بر جگر
عاشق آن است که بی خود کندش نغمه عشق نه که از زمزمه مرغ سحرگه مدهوش
پای هر گل عندلیبی در فغان بر نوای نغمه قدوسیان
جنبد از گوشه ای بد آوازی نغمه سازی ترانه پردازی