نصر

نصر کلمه ای در زبان عربی به معنای یاری، کمک و حمایت است و به عنوان یک نام پسرانه نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. این واژه در متون دینی و ادبیات عربی به معنای پیروزی و موفقیت نیز به کار می‌رود.

نام سوره قرآنی:

سوره نصر، صد و دهمین سوره از سوره‌های قرآن کریم است که در مصحف عثمانی قبل از سوره مسد و بعد از سوره کافرون قرار دارد. این سوره در مدینه نازل شده و دارای ۳ آیه است و به عنوان آخرین سوره‌ای که به صورت یکجا بر پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، نازل شده، اهمیت ویژه‌ای دارد. موضوع این سوره پیروزی مسلمانان و یاری الهی را بیان می‌کند و به نوعی بشارت‌دهنده‌ی فتح و پیروزی است.

شخصیت تاریخی:

ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل، معروف به نصر دوم سامانی، سومین امیر دودمان سامانی بود. او در سال ۳۰۱ هجری قمری در سن هشت سالگی به سلطنت رسید و به مدت ۳۰ سال حکومت کرد. وی با کمک وزیران خود، به ویژه ابوعبدالله جیهانی و ابوالفضل بلعمی، توانست بخارا را به یکی از مراکز مهم ادبیات و فرهنگ تبدیل کند. در زمان او، ترجمه‌های زیادی از عربی به فارسی انجام شد و دربارش حامی شاعران بزرگی چون رودکی بود. پس از مرگ او در سال ۳۳۱ هجری قمری، دوران اوج دودمان سامانی به پایان رسید و با به حکومت‌رسیدن پسرش، نوح، دولت سامانی به تدریج به زوال رفت.

لغت نامه دهخدا

نصر. [ ن َ ] ( ع اِ ) یاری. عون. مظاهرت. نصرت. یاری گری. ( یادداشت مؤلف ). یاری. نصرت. ( ناظم الاطباء ). اعانت کسی را بر خصمش. ( از متن اللغة ). || اعانت مظلوم. ( از متن اللغة ). || پیروزی. ( یادداشت مؤلف ). فتح. نصرت. ( ناظم الاطباء ). ظفر:
تیغ تو نه ماهه بود حامله از نه فلک
لاجرمش فتح و نصر هست بنات و بنین.خاقانی.تیغش جبریل رنگ باد و پر از فتح و نصر
خانه اهریمنان زیر و زبر درشکست.خاقانی.|| عطاء. ( متن اللغة ). || مطر. باران. ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). || ( ص ) یاریگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ناصر. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). رجل نصر؛ مرد یاری گر. ( ناظم الاطباء ). نُصَر. ( متن اللغة ). واحد و جمع در وی یکسان است. ( منتهی الارب ). رجل نصر و قوم نصر. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ج ِ ناصر. ( از منتهی الارب ). رجوع به ناصر شود. || ( مص ) یاری دادن. ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ). یاری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 100 ) ( زوزنی ) ( از ناظم الاطباء ). اعانت کردن. ( از اقرب الموارد ). یاری دادن کسی را بر دفع ناملایمی یا رد دشمنی. ( از المنجد ). نصرة. ( ترجمان علامه جرجانی ص 100 ). نصور. ( ناظم الاطباء ) ( از قاموس از اقرب الموارد ). نیرو دادن کسی را. ( از ناظم الاطباء ). اعانت کردن و تقویت کردن کسی را در مقابل دشمنش. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). اعانت کردن کسی را بر خصمش. ( از المنجد ). || رهانیدن کسی را. ( آنندراج ). خلاص کردن. ( از ناظم الاطباء ). رهانیدن کسی را از دیگری. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از المنجد ). نجات دادن و خلاص کردن. ( از متن اللغة ). نجات دادن و رهانیدن کسی از چنگ دشمنش. ( از اقرب الموارد ). || حدود خدا را حفظ کردن و فرمان او را رعایت کردن و به احکامش عمل کردن. ( از متن اللغة ). || عطا دادن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). عطا کردن و روزی دادن کسی را. ( از متن اللغة ). || به همه زمین باران رسیدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || باران باریدن. ( تاج المصادر بیهقی ). باریدن و سیراب کردن باران زمین را. ( از متن اللغة ). کمک کردن [ باران زمین را ] در سرسبز شدن و نبات رویانیدن، و در این معنی باران ناصر است و زمین منصورة. ( از متن اللغة ). || نصرالبلاد، اتاها. ( اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

فرهنگ معین

(نَ ) [ ع. ] (اِمص. ) یاری، کمک.

فرهنگ عمید

۱. یاری کردن.
۲. یاری.
۳. (صفت ) یاری کننده.
۴. (اسم ) صد ودهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳ آیه، إذا جاء، تودیع.

فرهنگ فارسی

دکتر سید ولی الله فرزند سید احمد نصرالاطبائ ( و. ۲۹ رجب ۱۲۹۳ ه.ق. - ف. ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ ه.ش. ) مولد وی شهر کاشان است. دوازده سالگی به تهران آمد و به تحصیل علم طبابت و علوم اسلامی پرداخت. از دارالفنون درجه دکتری در پزشکی یافت و به طبابت پرداخت. در دوره اول مجلس از تهران انتخاب شد. مدتی ریاست مدرسه علوم سیاسی و دانشکده پزشکی و دانشکده ادبیات و محاکمات مالیه و ثبت اسناد را عهده دار بود و به کفالت وزارت دادگستری نایل گردید. در دانشکده های حقوق طب معقول و منقول بتدریس پرداخت. به مدیریت کل وزارت فرهنگ منصوب شد و تا پایان عمر این سمت را عهده دار بود. وی علاوه بر طب در علوم اسلامی و مقدمات آن تبحر کامل داشت. از آثار او که بچاپ رسیده است: رساله دانش و اخلاق میباشد.
یاری کردن، یاری، یاری کننده
۱ - ( مصدر ) یاری کردن یاری دادن. ۲ - ( اسم ) یاری مدد.
نظام الدوله نصر از امرای بنی مروان دیار بکر است وی پس از نصر الدوله احمد به سال ۴۵۳ به حکمرانی دیار بکر رسید و تا سال ۴۷۲ حکومت کرد.

فرهنگ اسم ها

اسم: نصر (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: nasr) (فارسی: نَصر) (انگلیسی: nasr)
معنی: یاری، یاری کردن، نام صد و دهمین سوره قرآن مجید، مدد، پیروزی، ظفر، ( اَعلام ) ) سوره ی صدو دهم از قرآن کریم دارای سه آیه، ) نام دو تن از امیران سلسله ی سامانی، نصر اول: نخستین امیر سامانی ماوراءالنهر [، قمری]، که از سوی خلیفه ی عباسی منصوب شد، برادر امیر اسماعیل سامانی، نصر دوم: امیر سامانی [، که محمّدابن احمد جیهانی و پس از او ابوالفضل بلعمی را وزیر خود کرد، بر اثر شورش سران سپاه ناچار به استعفا شد، ) نصر ابن سیار لیثی: [، قمری] والی بلخ و امیر خراسان در زمان بنی امیه، ( در اعلام ) نام یکی از شاهان سامانی ( نصربن احمد سامانی )، نام سوره ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَصْرٌ: یاری
ریشه کلمه: 
نصر (۱۴۳ بار)
یاری. «نَصَرَ الْمَظْلُومَ نَصْراً: اَعانَهُ».. آگاه باشید که یاری خدانزدیک است نصرت نیز مانند نصر است و به قول قاموس نصور نیز مصدر است. و چون با «علی» و «من» به مفعول دوم متعدی شود معنای نجات، خلاص کردن و غلبه می‏دهد. یعنی ما را بر قوم کافر پیروز گردان و از آنهاخلاصمان کن. در اقرب الموارد آمده:. به معنی نجات و خلاص است یعنی: ای قوم کی مرا از عذاب خدانجات می دهد اگر آنها را طرد کنم. انتصار: انتقام. در صورتیکه با «مِن» متعدی شود «اِنْتَصَرَمِنْهُ: اِنْتَقَمَ» چنانکه در صحاح و اقرب و قاموس گفته است. در مفردات آن را طلب نصر گفته در اقرب آن را درصورت تعدیه به «علی» گفته است. و آنکه بعد از مظلوم بودن انتقام بکشد راهی بر او نیست. آیا شما را یاری می‏کنند و یا انتقام می‏کشید؟. نوح «علیه‏السلام» خدایش را خواند که من مغلوبم از دشمنانم انتقام بکش (و مرا یاری کن). *. بر شما شعله‏ای از آتش و دود فرستاده شود و دفع آن نتوانید. شاید نحاس فلزمذاب باشد. *** تناصر: بین الاثنین است. چه شده یکدیگر را یاری نمی‏کنید؟ استنصار: طلب یاری است. آنگاه آن که دیروز از او کمک خواست او را به یاری می‏طلبد. ناصر: یاری کننده.. جمع آن در قرآن مجید ناصرون و انصار است... ستمگران را یارانی نیست. نصیر: به معنی ناصر است. به چند محل که مراجعه شد مبالغه بودن آن بدست نیامد، لابد صفت مشبهه می‏باشد. شما را جز خدا نه سرپرستی است و نه یاری. *** مراد از انصار در. ایضا آیه 117، اهل مدینه‏اند که رسول خدا«صلی الله علیه واله» را یاری کردند، جانب اسمیّت بر وصفیّت آن غلبه یافته و در مقابل مهاجرین قرار گرفته است. *** یاری خدا به مردم روشن و آشکار است و یاری مردم بخدا آن است که دین خدا را یاری کنند و رواج بدهند. حتماً حتماً خدا یاری می‏کند کسی را که خدا را یاری کند خدا توانا و عزیز است، یاران خدا کسانی‏اند که اگر در زمین به آنها قدرت دهیم نماز برپا می‏دارند، زکوة می‏دهند، امربه معروف و نهی از منکر می‏کنند و آخر کارها برای خدا است. پس یاران خدا را دانستیم خوشا به حالشان از اینجا معنی آیات زیر روشن می‏شود.
[ویکی فقه] نصر (ابهام زدایی). واژه نصر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: قرآن• سوره نصر، یکصد و دهمین سوره قرآن کریم و از سوره های مدنی• آیه نصر، آیه ۶۲ انفال، از آیات مرتبط با فضایل امیرالمؤمنین (علیه السّلام) کاربردهای دیگر• نصر، به معنای یاری کردن و بحث شده در باب های صلات، حج، تجارت، ضمان، اجاره، اطعمه و اشربه، غصب و دیات.

ویکی واژه

یاری، کمک.

جملاتی از کلمه نصر

نصرت چو ملک با تو هم از راست هم از چپ دولت چو حشم با تو هم از پیش هم از پس