نزلی

فرهنگ معین

(نُ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) کنایه از: طفیلی و شکم پرست.

فرهنگ فارسی

طفیلی وشکم پرست جمع نزلیان: بدفع نزلیان آسمان گیر زجعبه داده جوزارایکی تیر. ( نظامی گنجینه گنجوی.۳۵۸ )

ویکی واژه

کنایه از: طفیلی و شکم پرست.

جمله سازی با نزلی

سختی راه محبت را دلیل این بس که تو در نخستین منزلی هرچند ره طی می‌کنی
فرستاد نزلی به ترتیب خویش خورش‌ها در آن نزل از اندازه بیش
هر منزلی که دوست در آنجا نزول کرد آمد به پیش و کرد بدو بر سلام دل
باشد امیدی هنوز ار زندگی باشد ولیک آه اگر در منزلی ما صید گورستان شویم
شمعی تو در هر محفلی ناری تو در هر منزلی یکبار سوزد هر دلی، مسکین فغانی بارها