نزاکت

واژه‌ای است پارسی که دامنه‌ای گسترده از مفاهیم ارزشمند اخلاقی و رفتاری را در بر می‌گیرد. در نگاهی کلی، این واژه نمایان‌گر پاکی و پاکیزگی در وجود آدمی است؛ اما این پاکی تنها به ظاهر و تن محدود نمی‌شود و طهارت باطن و صفای دل را نیز شامل می‌گردد. از این رو، فرد با نزاکت، انسانی است وارسته که وجودش از آلودگی‌های رذیلت‌های اخلاقی مبرّا است.

در بعدی دیگر، نزاکت به‌صورت ویژه‌تر بر ادب و تربیتِ نیکو دلالت دارد. این خصیصه، نمود بیرونیِ همان پاکی درونی در قالب رفتار و گفتار است. شخص با‌نزاکت، با خویِ خوش و منشی آراسته، حقوق همنوعان خود را رعایت می‌کند و همواره کلامی سنجیده و رفتاری پسندیده از خود بروز می‌دهد. چنین فردی با رعایت احترام متقابل و دوری از گستاخی، زمینه‌ساز ایجاد روابطی سالم و محترمانه در جامعه می‌شود.

در نهایت، می‌توان نزاکت را تجلّی کاملِ خوش‌اخلاقی و رفتارپسندیده در عرصه‌های گوناگون زندگی دانست. این ویژگی، تنها یک تظاهر اجتماعی نیست، بلکه برآمده از عمق باورها و تربیت فرد است که در تعاملات روزمره، از برخوردهای ساده گرفته تا موقعیت‌های دشوار، خود را نشان می‌دهد. پرورش این فضیلت، نه‌تنها آرامش و اعتبار برای شخص به ارمغان می‌آورد، که در نهایت به ارتقای سطح فرهنگ عمومی و استحکام پیوندهای اجتماعی می‌انجامد.

لغت نامه دهخدا

نزاکت. [ ن َ / ن ِ ک َ ] ( اِمص ) نزاکة. مصدر جعلی فارسیان متعرب است که از ماده نازک تراشیده اند و عبارت است از اظهار نازک مزاجی خود به قبول کاری به سماجت و ابرام دیگران و با لفظ کردن و کشیدن و گذشتن مستعمل است. ( از آنندراج ). فارسیان اشتقاق این لفظ از لفظ نازک به طور عربی کرده اند و حال اینکه فارسی است و در عربی هیچ اصلی ندارد. ( غیاث اللغات ).
- نزاکت کردن؛ اظهار نازک مزاجی خود کردن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
|| نازکی. لطافت. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). ظرافت. زیبائی. ( ناظم الاطباء ):
از نزاکت رنگ گر بر چهره گل بشکند
خار از بی طاقتی در چشم بلبل بشکند.صائب. || سلیقه. ( فرهنگ نظام ). || نرمی. ملاست. ملایمت. آهستگی. مبادی آدابی. ( ناظم الاطباء ).
- بانزاکت؛ مبادی آداب. ظریف. ( ناظم الاطباء ).
- بی نزاکت؛ بی ظرافت. بی ادب. بداخلاق. بی زینت.ناآراسته. ناپاک. کثیف. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(نِ کَ ) (اِمص. ) ۱ - پاکیزگی و ادب. ۲ - خوش اخلاقی، رفتار پسندیده.

فرهنگ عمید

۱. ادب، خوش اخلاقی، خوی خوش، رفتار پسندیده.
۲. [قدیمی] نازکی، لطافت.
۳. [قدیمی، مجاز] پاکیزگی و آراستگی.

فرهنگ فارسی

پاکیزگی، ادب، خوش اخلاقی، خوی خوش، رفتارپسندیده
( مصدرواسم ) ۱ - نازکی لطافت: نزاکت زپیراهنش لاف باف که گردداز آن پرتوشعله صاف. ( ظهوری دروصف فانوس آنند.:لاف باف ) ۲ - سلیقه نیکو.۳ - مراعات آداب ورسوم: آهوخانم وزن چادرسفیدباشرم حضورونزاکت دو ناشناس تازه بهم رسیده باهم سلام وعلیک واحوالپرسی کردند.توضیح مولف بهارعجم گوید: نزاکت مصدرجعلی فارسیان ازماده نازک عبارتست ازاظهارنازک مزاجی خود...بسماجت وابرام دیگران...وبالفظ کردن وکشیدن وگذاشتن مستعمل است.دزی این کلمه رامعرب مستحدث داند.

فرهنگ اسم ها

اسم: نزاکت (دختر) (فارسی) (تلفظ: nezakat) (فارسی: نزاکت) (انگلیسی: nezakat)
معنی: پاکیزگی، ادب، خوش اخلاقی، خوی خوش، رفتارپسندیده

ویکی واژه

پاکیزگی و ادب.
خوش اخلاقی، رفتار پسندیده.

جمله سازی با نزاکت

کس بدآموز نزاکت فهمی الفت مباد خامشی هم بی‌تواز بهرهلاکم ناله است
ناسازی نزاکت طالع سبو شکست با آن که در دم آن قدر اندر سبو نبود
پرنیان صبحدم یک چاک پیراهن شود گر ز گلگشت چمن با این نزاکت بگذرد