ناجی

 ناجی در ادبیات و فرهنگ به عنوان فردی با ویژگی‌های خاصی مانند شجاعت، دلسوزی و فداکاری شناخته می‌شود. این شخصیت‌ها معمولاً در داستان‌ها و اساطیر به عنوان افرادی که به نجات دیگران می‌پردازند، تصویر می‌شوند. آن‌ها نماد امید و تغییر هستند و نشان‌دهنده این واقعیت‌اند که با تلاش و فداکاری می‌توان بر مشکلات غلبه کرد. ناجی‌ها معمولاً دارای ویژگی‌های منحصر به فردی هستند که آن‌ها را از سایر شخصیت‌ها متمایز می‌کند. این ویژگی‌ها شامل شجاعت، فداکاری، توانایی حل مسائل و الهام‌بخشی به دیگران است. ناجی‌ها اغلب با چالش‌های سخت مواجه می‌شوند و با تصمیمات درست و قاطع، به نجات دیگران می‌پردازند و این امر آن‌ها را در نظر جامعه محترم و محبوب می‌سازد.

لغت نامه دهخدا

ناجی. ( ع ص ) رستگار از عقوبت. نجات یابنده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رهنده و خلاص شونده. ( ناظم الاطباء ). نجات یابنده و رستگار. ( فرهنگ نظام ). رهنده. ( شمس اللغات ). نجات یافته. رهائی یافته. رسته. رستگار. رهیده. خلاص یافته مقابل هالک و مأخوذ: روا بباید داشتن که ابوبکر و عمر به قیامت دل بر رافضیان... خوش بکنند و همه ناجی باشند. ( کتاب النقض ص 482 ).و ایشان ناجی و رستگار باشند. ( کتاب النقض ص 482 ).
گنه نبود و عبادت نبود و بر سر خلق
نوشته بود که این ناجی است و آن مأخوذ.سعدی.|| منجی. رهاننده. نجات دهنده. رستگاری بخشنده. || صاحب راز. ( آنندراج ). || پوست بازکننده از شتر. || تغوطکننده. ( ناظم الاطباء ). ج، نواج. رجوع به نجو شود.
ناجی. ( ص نسبی ) منسوب به بنوناجیة از عرب است به حذف ها و یاء. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
ناجی. ( اِخ ) لقب ابوالمتوکل علی بن داود. ( منتهی الارب ).
ناجی. ( اِخ ) لقب ابوصدیق بکربن عمر. ( منتهی الارب ). یکی از محدثان است.
ناجی. ( اِخ ) لقب ابوعبیده. ( منتهی الارب ). ابوعبیده بکربن الاسود از روات حدیث است. ( الانساب سمعانی ).
ناجی. ( اِخ ) لقب ریحان بن سعید. ( منتهی الارب ). محدثی است.
ناجی. ( اِخ ) از القاب حضرت نوح است. ( ناظم الاطباء ).
ناجی. ( اِخ ) لقب ابوالحسن میمون بن نجیح از رواة است و از حسن بن ابی الحسن روایت میکند. ( سمعانی ).
ناجی. ( اِخ ) لقب سلیمان بن الاسود است و اهل بصره و از راویان حدیث. ( از سمعانی ).
ناجی. ( اخ ) لقب ابراهیم بن نافع الجلاب بصره ای است، وی از رواة حدیث است و از مبارک بن فضالة و عمربن موسی الوجهی و دیگران روایت کرده است. ( از سمعانی ).
ناجی. ( اِخ ) آلبینو. مستشرق ایتالیائی است که رسائل ابن سینا را به سال 1897 م. به زبان ایتالیائی ترجمه کرد. ( از اعلام المنجد ).
ناجی. ( اِخ ) ابن محمد قفطانی. از خوش نویسان قرن سیزدهم هجری است. رجوع شود به فهرست کتابخانه مدرسه عالی سپه سالار ج 2 ص 621.
ناجی. ( اِخ ) ابوالصدیق بکربن قیس الناجی از اهالی بصره و از رواة است و به سال 180 هَ. ق. درگذشته است. ( از انساب سمعانی ). رجوع به بکربن قیس شود.
ناجی. ( اِخ ) ( الَ... ) جهم بن مسعود، از اشراف مرو بود و در آنجا منزلتی داشت و در فتنه ضحاک بن قیس به سال 128 هَ. ق. کشته شد. رجوع به جهم بن مسعود شود.

فرهنگ اسم ها

اسم: ناجی (پسر) (عربی) (تلفظ: nāji) (فارسی: ناجي) (انگلیسی: naji)
معنی: نجات دهنده، منجی، ( به مجاز ) رستگار، ( در قدیم ) نجات یابنده و

جملاتی از کلمه ناجی

ازو ناجی شوی و سالک آیی براه دیگران خودهالک آیی
تو ناجی دان کسی کو راه شاهست امیرالمؤمنین او را پناهست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم