ناخورده میی به جان تو گر پاسخ آورم می دهکه هرچه بختگمانکرد شد یقین
ندانم چون شود انجام مجلس کان حریف افکن میی افکند در ساغر کزان می بوی خون آمد
ز نقد عیش جنون یاس مهر جام مپرس به غیر داغ میی نیست در پیالهٔ داغ
میی اندر سرم کردی و دیگر وعدهام کردی به جان پاکت ای ساقی که پیمان را نگردانی
میی که کرده خدای جهانیان بر ما چو خون دشمن سلطان شرق و غرب حلال