میزبان

میزبان به معنای کسی است که میهمانی را برگزار می‌کند و از مهمانان پذیرایی می‌نماید. او می‌تواند صاحب خانه یا رئیس جشن و مهمانی باشد. در زبان فارسی، این واژه به شخصی اطلاق می‌شود که از مهمانان پذیرایی می‌کند و در برخی موارد به محلی که چیزی در آن اقامت دارد یا فعالیت می‌کند نیز اشاره دارد. در زیست‌شناسی، میزبان به اندامگانی گفته می‌شود که یک موجود دیگر را در خود یا بر روی خود پناه می‌دهد.

لغت نامه دهخدا

میزبان. ( ص مرکب، اِ مرکب ) ضیافت کننده و میهمانی کننده و آنکه میهمانی می کند و طعام می خوراند و صاحب خانه و رئیس جشن و میهمانی. ( ناظم الاطباء ). میز به معنی مهمان باشد و میزبان شخصی بود که میهمانی کند. ( فرهنگ جهانگیری ). مهماندارباشد. ( لغت فرس اسدی ). مضیف. ( دهار ). کسی که مهمان را طعام خوراند چه لفظ میز به معنی اسباب ضیافت و کرسی طعام است و کلمه بان به معنی دارنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). ضیافت کننده باشد، یعنی شخصی که مردم را ضیافت و مهمانی کند. ( برهان ). از میز به معنی مهمان، و بان پسوند دارنده. صاحب خانه نسبت به میهمان. مهماندار. میهماندار. ابوالمثوی. ابوالمنزل. ابوالاضیاف. ابومثوی ( چون مرد باشد ). ام المنزل ام المثوی. ( چون زن باشد ). آدب. اَدِب. مضیف. ( یادداشت مؤلف )

فرهنگ معین

(اِ. ) کسی که از مهمان پذیرایی می کند.

فرهنگ عمید

۱. = مهمان دار
۲. (پزشکی ) جانداری که انگل از آن تغذیه می کند.

فرهنگ فارسی

مهماندار، کسی که ازمهمانان پذیرایی میکند، میزوان هم گفته شده
( اسم ) کسی که یک یا چند تن را بمهمانی خود دعوت و پذیرایی کند ضیافت کننده مقابل مهمان میهمان: او میهمان من بود و من میزبان او مهمان نشست و خوان ببرمیزبان نهاد... ( معزی )

فرهنگستان زبان و ادب

{host} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، گردشگری و جهانگردی] [رایانه و فنّاوری اطلاعات] سامانۀ رایانه ای حاوی داده هایی که نقش یک منبع اطلاعات را ایفا می کند و کاربر می تواند از محلی دور و ازطریق پایانه ای رایانه ای به آن دسترسی پیدا کند [گردشگری و جهانگردی] شخص ی...

جملاتی از کلمه میزبان

شستم چو لب از شیر مام شستم بر عرش دل و دست میزبانم
اگر فرمان دهی جان برفشاند چنین باید دل هر میزبانی
شد امید مهمان به انواع نعمت چو جود تو در مملکت میزبان شد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم