مکتفی

لغت نامه دهخدا

مکتفی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) کافی و بسنده کننده به چیزی. ( غیاث ) ( آنندراج ). بسنده کرده و راضی و خشنود. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اکتفاء شود. || در نزد حکماء، کسی است که به وی آنچه ممکن باشد از تحصیل کمالات مانند نفوس سماوی عطا شده است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
مکتفی ٔ. [ م ُ ت َ ف ِءْ ] ( ع ص ) برگرداننده خنور را و نگونسار کننده. ( آنندراج ). آن که برمی گرداند خنور را و نگونسارمی سازد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || راضی و خشنود. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع. ] (اِفا. ) اکتفا کننده.

فرهنگ فارسی

علی المکتفی بالله پسر معتضد و هفدهمین خلیفه عباسی از ۲۸۹ تا ۲۹۵ ه.ق. مطابق ۹٠۲ تا ۹٠۸ م. خلافت کرد. در عهد او انطاکیه که در دست رومیان بود فتح گردید. وی در سنین جوانی در گذشت.
( اسم ) بسند کننده بچیزی اکتفا کننده

جمله سازی با مکتفی

در یکی از تاریخ های مورد اعتماد آمده است: وقتی به روزگار المکتفی بالله عباسی، سحرگاهان زمین سخت بلرزید. ستارگان تمام بی آن که ابری در آسمان بود، ناپدید شد.
پس معتمد نشست و چو بگذشت مکتفی پس مقتدر گرفت جهان را بتیغ و زر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رویت یعنی چه؟
رویت یعنی چه؟
ترغیب یعنی چه؟
ترغیب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز