مهران، شهری در استان ایلام ایران و مرکز بخش مرکزی شهرستان مهران است. این شهر در فاصله ۸۵ کیلومتری جنوب غربی شهر ایلام قرار دارد و به عنوان یکی از مناطق گرمسیری استان ایلام شناخته میشود. این شهر به چهار بخش فرخآباد، هرمزآباد، رستمآباد و بهین و بهروزان تقسیم میشود. در خلال جنگ ایران و عراق، این شهر در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۵۹ توسط ارتش عراق به تصرف درآمد. همچنین، ۱۰ تیرماه ۱۳۶۵ به عنوان سالروز آزادسازی مهران شناخته میشود. کشاورزی در این شهر به دلیل زمینهای مسطح و وجود رودخانههای کنجانچم و گاوی رونق زیادی دارد. یکی از محصولات مهم این شهرستان بامیه است و گندم نیز به عنوان محصول اصلی کشاورزی در این منطقه شناخته میشود. در گذشته به نام منصورآباد شناخته میشد و در سال ۱۳۰۹ با تصویب فرهنگستان زبان فارسی به این نام تغییر یافت. مهران به معنای دارنده مهر است. در زمینهٔ اَعلام، این نام به یکی از خاندانهای هفتگانهٔ عصر ساسانی اشاره دارد که مقر این خاندان در پارس بوده است. همچنین، نام پدر اورند، سردار ایرانی در زمان انوشیروان، و نیز نام چند شخصیت دیگر در ایران باستان است.

مهران
لغت نامه دهخدا
مهران. [ م ِ ] ( اِخ ) نام رودی است نزدیک تبریز. مهران رود. ( آنندراج ). رجوع به مهران رود شود.
مهران. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بالای بخش طالقان شهرستان تهران. با 636 تن سکنه. آب آن از رودخانه پیراجان تأمین می شود و محصول آن غلات، ارزن، علف کوهی، سیب زمینی، گردو و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
مهران. [م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد.
فرهنگ اسم ها
معنی: منسوب به مهر، دارنده ی مهر، فروغ خورشید، نام پدر اورند سردار ایرانی، به معنی دارنده ی مهر، ( اَعلام ) ) نام یکی از خاندان های هفتگانه ی عصر ساسانی ( ویس پوهر ) مقر افراد این خاندان پارس بوده است، ) نام پدرِ اورند سردار ایرانی در عهد انوشیروان و نیز نام چند تن اشخاص در ایران باستان، ) نام شهرستانی در غرب استان ایلام، مرکب از مهر ( محبت یا خورشید ) + ان ( پسوند نسبت )، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
ویکی واژه
مهربان، نور خورشید، گرما بخش.




جملاتی از کلمه مهران
چو مهران ستاد اندرو بنگرید یکی را بدیدار چون او ندید
من از سخنان مهرانگیز دل پر دارم ز خواب برخیز
چنین گفت هرمزد که مهران دبیر جوانست و گوینده و یادگیر