منقد

لغت نامه دهخدا

منقد. [ م ُ ن َق ْ ق ِ ] ( از ع، ص ) نعت فاعلی از مصدر برساخته تنقید. رجوع به تنقید شود.
منقد. [ م ُ ق َدد ] ( ع ص ) بریده و شکافته گردیده. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شکافته شده و به درازا بریده شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به انقداد شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) لغتی است نادرست بجای منتقد و ناقد جمع: منقدین
بریده و شکافته گردیده. شکافته شده و به درازا بریده شده.

جمله سازی با منقد

💡 نحس تربیع عناصر بگرفتش رحمی تا منور شود از منقده دانشمندی

💡 در مورد این هنر و منزلت آن بحث‌های فراوانی وجود دارد. بعضی از منقدین از دسته‌ای از این آثار به قوت یاد می‌کنند. بعضی دیگر از آن‌جا که موسیقی کلاسیک را بیش از هر شکل دیگر موسیقایی در سینما می‌شنوند موسیقی فیلم را برداشتی از موسیقی کلاسیک اواخر سده بیستم می‌دانند. در مواردی، آثاری از موسیقی فیلم که آهنگسازان موسیقی کلاسیک همچون سرگئی پروکوفیف، آرون کوپلند، دیمیتری شوستاکوویچ و غیره خالق آن بوده‌اند در حوزه موسیقی کلاسیک نیز بر آن بحث می‌شود. شوستاکوویچ خود معتقد است: