لغت نامه دهخدا منخفض. [ م ُ خ َ ف ِ ] ( ع ص ) به نشیب افتاده و پست شونده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). افتاده و به نشیب افتاده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). فروداشته. فرونشسته. پست شده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || کوتاه.پست. قصیر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): هو ثمر نبات منخفض شبیه بمایکون بین الشجر والحشیش. ( ابن البیطار ذیل کلمه عنب الدب ) ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || به اصطلاح نحو و صرف، دارای کسره. ( ناظم الاطباء ).منخفض. [ م ُ خ َ ف َ ] ( ع اِ ) محل انحطاط. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین (مُ خَ فَ ) [ ع. ] (اِ. ) محل انحطاط. (مُ خَ فِ ) [ ع. ] (اِفا. ) پست شده، به نشیب افتاده.
جمله سازی با منخفض گنبد عالی بر تو منخفض عالم کامل بر تو مختصر نماید منخفض آنرا که باید دهد هم ارتفاع آنرا که شاید ور نه «بی » در مواضع دیگر منخفض بود و نافراخته سر