منبع

کلمه منبع به معنای منبع، مبدأ یا سرچشمه است و در زبان فارسی کاربردهای متنوعی دارد. این واژه یک اسم مذکر به شمار می‌آید، بنابراین می‌توان در جملات از ضمیرهای مذکر برای اشاره به آن استفاده کرد. این واژه در حالت مفرد است و جمع آن منابع می‌باشد. معمولاً این کلمه به همراه یک صفت یا قید به کار می‌رود تا ویژگی یا نوع اطلاعات آن را مشخص کند. در جملات نیز، می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول یا مضاف‌الیه مورد استفاده قرار گیرد. اگر این کلمه به عنوان اسم خاص به کار رود، باید با حروف بزرگ نوشته شود. در نوشتن، به نوع جملات مثبت، منفی، سوالی توجه داشته باشید و به آن پایبند باشید.

لغت نامه دهخدا

منبع.[ مَم ْ ب َ ] ( ع اِ ) چشمه و این صیغه اسم ظرف است از نبوع که به معنی برآمدن آب است از زمین. ( غیاث ) ( آنندراج ). محل خروج آب. ج، منابع. ( از اقرب الموارد ).چشمه. سرچشمه. ( ناظم الاطباء ): هرند جویی است بر در جرجان که منبع آن از کوههای... منفجر می شود. ( ترجمه تاریخ یمینی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ص 50 ). ابتداء توالد و تناسب ایغور در کنار رودخانه ٔارقون بوده است که منبع آن از کوهی است که آن را قراقورم خوانند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 39 )

فرهنگ معین

(مَ بَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - سرچشمه، جای بیرون آمدن آب. ج. منابع. ۲ - محل پیدایش چیزی، منشأ، اصل.

فرهنگ عمید

۱. اصل، منشٲ.
۲. مٲخذ.
۳. جای جوشیدن و بیرون آمدن آب از زمین، چشمه.

فرهنگ فارسی

چشمه، جای جوشیدن وبیرون آمدن آب، اصل ومنشا، منابع جمع
( اسم ) ۱ - چشمه. ۲ - اصل منشا: [ سنجر... خطه خراسان در عهد او مقصد جهانیان بود و منشا علوم و منبع فضایل و معدن هنر و فرهنگ... ] ( سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور.۴۵ ) جمع: منابع.

جملاتی از کلمه منبع

منبع انوار یزدان مهر گردون جمال کاشف اسرار سبحان جلوه پروردگار
منبع لطف و قلزم احسان بحر جود و سخا علی است علی
زانک منبع او بدست این رای را سر امام آید همیشه پای را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم