واژه مفتون در زبان فارسی به معنای فریفته، شیفته، یا دیوانه است و به حالتی اشاره دارد که فرد به شدت تحت تأثیر زیبایی، جذابیت یا ویژگیهای خاص دیگری قرار گرفته و به نوعی مجذوب یا اسیر آن شده است.
در ادبیات و شعر فارسی، مفتون در توصیف عشق و زیبایی به کار میرود. به عنوان مثال، وقتی کسی میگوید که مفتون چهرهات هستم، به این معناست که آن شخص به شدت تحت تأثیر زیبایی یا شخصیت فرد دیگری قرار گرفته است.
این واژه علاوه بر بار معنایی مثبت میتواند بار منفی نیز داشته باشد؛ چون ممکن است بیانگر حالتی باشد که فرد از واقعیت دور شده و در دنیای خیالی یا فریبندهای غرق شده باشد.
مفتون. [ م َ ] ( ع ص ) در فتنه افتاده. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دیوانه. || عقل و مال رفته.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شیفته. عاشق. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). شیفته. ربوده دل. عاشق. ( از ناظم الاطباء ). دلشده. دل از دست داده.
(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) شیفته، دیوانه
۱. ویژگی کسی که در فتنه انداخته شده.
۲. شیفته، فریفته، عاشق.
عبدالرزاق بیگ دنبلی متخلص به [ مفتون ] ( و. ۱۱۷۶ ه.ق - ف. تبریز ۱۲۴۳ ه.ق ) یکی از دانشمندان و سخنوران بزرگ آذربایجان در دوره قاجاریه بود. ور در سال ۱۲۷۶ ه.ق.در شهر خوی متولد شد از سن ده سالگی تا ۲۴ سالگی ( چهارده سال ) بعنوان گروگان در شیراز بازداشت بود و در این مدت بتحصیل علم و ادب پرداخت در زمان آغا محمد خان قاجار مرخص شده و به آذربایجان برگشت. در زمان عباس میرزا نایب السلطنه بمنصب استیفا و نویسندگی ارقام دیوانی نایل گردید. وی تالیفات گرانبهائی از خود بیادگار گذاشت از جمله: حدائق الجنان روضه الاداب و جنه الالباب. حدائق - الادبائ م آثر سلطانی کلیات دیوان و غزلیات مثنوی ناز و نیاز منظومه ای بنام مختار نامه.
درفتنه انداخته شده، شیفته، فریفته، عاشق
۱ - ( اسم ) در فتنه انداخته شده. ۲ - عاشق ( صفت ) شیفته گشتن.
آزمودن آزمایش
💡 شهانه دلم ساخت مفتون زلفش نگذاشت دلی نکرده مجنون زلفش
💡 ساز محشرگشت آفاق از نگاه حیرتم درنی مژگان چه فریاد است مفتون تو را
💡 درفراغت باده ها می نوش و فتنه می نشان ای سعادت برتو و ملک تو مفتون آمده
💡 بعهد حسن تو تنها نه من شدم مفتون که برجمال تو امروز فتنه مفتونست