مطابق یعنی موافق و همتراز، این واژه در لغت به معنای یکسان بودن یا مشابهت است. از جمله کاربردهای آن میتوان به بیانات ابوتمام طائی اشاره کرد که ابیاتی را سروده که با حال و زمان او همخوانی داشتهاند. در تاریخ یمینی نیز آمده که پادشاهی در مواجهه با یک مشکل بزرگ، بیان کرده است که اگر وضعیت به نفع او پیش برود، پاداشی به زاهدان خواهد داد. این مفهوم نشان میدهد که در زندگی و تصمیمات، گاه نیاز داریم با شرایطی که پیش روی ماست، هماهنگ و مطابق باشیم تا بتوانیم به اهداف خود دست یابیم.
مطابق
لغت نامه دهخدا
- مطابق شدن؛ موافق و هم فکر و هم رأی شدن. متفق و هماهنگ شدن. موافق شدن: وجمله برقمع و استیصال لشکر غور مطابق شدند. ( جهانگشای جوینی ). اکثر بر تفویض مفاتیح خانیت بر پسر او منکوقاآن متفق شدند و بر آن مطابق. ( جهانگشای جوینی ).
|| در نزد صرفیون بر فعلی رباعی که مضاعف باشد اطلاق می گردد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 919 ). || هر یک از دو کلمه متقابل که در مصراع یا بیتی آورده شود. رجوع به تضاد و مطابقه شود. || تطابق دو کلمه مشابه یا مترادف در چهارمقاله آمده: «رودکی گوید:
آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندرزیان آید همی.
و اندراین بیت از محاسن هفت صنعت است: اول مطابق، دوم متضاد...». مرحوم قزوینی بر مؤلف چهارمقاله اعتراض کرده گوید: «مطابقه و تضاد را دو صفت علی حده شمردن بعید از صواب است زیرا که جمع بین ضدین یا اضداد را که یکی از صنایع معنوی است، هم مطابقه نامند و هم تضاد و هم طباق و هم تکافؤ و اینها الفاظ مترادفه است. برای یک معنی در اصطلاح بدیع». ولی باید دانست که مراد نظامی عروضی از مطابق، مطابقه «آفرین » و «مدح » است در بیت مذکور و در ذکر تضاد نظر به دو کلمه «سود» و «زیان » داشته... در قرنهای 5 و 6 هجری این کلمه بدین معنی مستعمل بوده. ( از فرهنگ فارسی معین ):
همه باغ پرسندس و پر صناعت
چو لفظ مطابق چو شعر مکرر.فرخی.و رجوع به تعلیقات چهارمقاله نظامی عروضی چ معین ص 173 شود. || آن اسب که پای همانجا نهد که دست نهاده. ( مهذب الاسماء ).
مطابق. [ م ُ ب َ ] ( ع ص ) برابر و موافق در چیزی:
یکچند به زرق شعر گفتی
بر شعر سیاه و چشم ازرق
باجد کنون متابعت کن
ای باطل و هزل را مطابق.ناصرخسرو ( دیوان چ سهیلی ص 236 ).و رجوع به مُطابِق شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- مساوی برابر. ۲ - هر یک از دو کلم. متقابل که در مصراع یا بیتی آورده شوند. ۳ - تطابق دو کلم. مشابه یا مترادف در چهارمقاله آمده ( رودکی گوید ): آفرین و مدح سود آید همی گر بگنج اندر زیان آید همی. و اندرین بیت از محاسن هفت صنعت است: اول مطابق دوم متضاد... مرحوم قزوینی بر مولف چهارمقاله اعتراض کرده گوید: مطابقه و تضاد را دو صفت علی حده شمردن بعید از صواب است زیرا که جمع بین ضدین یا اضداد را که یکی از صنایع معنوی است هم مطابقه نامند و هم تضاد و هم طباق و هم تکافو و اینها همه الفاظ مترادفه است برای یک معنی در اصطلاح بدیع... و لی باید دانست که مراد نظامی عروضی از مطابق مطابق. آفرین و مدح است ( در بیت مذکور ) و در ذکر تضاد نظر بدو کلم. سود و زیان داشته در قرنهای ۵ و ۶ ه. این کلمه بدین معنی مستعمل بوده: همه باغ پرسندس و پرصناعت چو لفظ مطابق چو شعر مکرر. ( فرخی )
برابر و موافق در چیزی
ویکی واژه
موافق، برابر.
جمله سازی با مطابق
باین تاریخ هم آمد مطابق کتاب حق شود بحر الحقایق
«بوهریره» همی نماید نقل این حدیث از نبی مطابق عقل
بویژه آنکه بفرمان شه مطابق یافت هر آنچه رایش امضا نمود سرتاسر