الست آن سیر صورت در مرایاست بلی یعنی رخ از آئینه پیداست
		متجلی تو و جوینده آن نور توئی در مرایای نظر ناظر و منظور توئی
		مرایار یزدان و ایران سپاه نخواهم که رومی بود نیکخواه
		در این صورت ترا اینجاست کاری در این صورت مرایابی تو باری
		جمع جمع است اینکه خود گوید عیان در مرایای همه فاش و نهان
		قول و فعل نفس افسانهٔ باد است اینجا من نه انمکه نبخشند مرایا بخشند