در ادامه به بررسی معانی لغوی، کاربرد به عنوان اسم، و شخصیت تاریخی این کلمه میپردازیم:
معانی لغوی
آزادی عمل: به معنای آن که در انجام دادن یا انجام ندادن کاری آزاد است.
برگزیده و منتخب: به معنای کسی یا چیزی که از میان دیگران انتخاب شده و به عنوان بهترین یا مناسبترین گزینه شناخته میشود.
اسم پسرانه
مختار به عنوان یک اسم پسرانه در زبان عربی و فارسی شناخته میشود، این اسم به معنای صاحب اختیار و برگزیده است.
شخصیت تاریخی
زندگینامه: مختار ابن ابی عبید ثقفی (۶۲۲ – ۶۸۷ میلادی) سردار عرب و قیامکنندهای بود که در سال ۶۸۵ میلادی در کوفه به خونخواهی امام حسین (ع) قیام کرد.
قیام و اهداف: او پس از کشته شدن حسین بن علی در نبرد کربلا، با دعوت مردم به قصاص قاتلان حسین پرداخت.
دستاوردها: مختار توانست بر بیشتر نواحی عراق چیره شود و به مدت هجده ماه بر کوفه فرمانروایی کند. او دستور اعدام افرادی که در قتل حسین شرکت داشتند را صادر کرد و در چند نبرد بر مخالفان خود پیروز شد.
شکست و مرگ: در نهایت، مختار به دلیل روابط خصمانهاش با آل زبیر و پس از چهار ماه محاصره، توسط مصعب بن زبیر کشته شد.
مختار.[ م ُ ] ( ع ص ) ( از «خ ی ر» ) صاحب اختیار و گزیننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). صاحب اختیار و پسندکننده و اختیاردارنده و گزیننده. خودسر و آزاددر هر کار. ضد مجبور و دارای قدرت و توانائی و حکومت و ریاست. ( ناظم الاطباء ). و انت بالمختار؛ اختیار کن چیزی را که خواهی و تصغیر آن مُخَیِّر است به حذف تاء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )
(مُ ) [ ع. ] (اِفا. ) ۱ - اختیاردار، بااختیار. ۲ - برگزیده و بهتر.
۱. صاحب اختیار، اختیاردار.
۲. گزیننده.
۳. [قدیمی] برگزیده.
ابن ابی عبیده بن مسعود بن عمر و ثقفی مکنی به ابواسحق. ( و. سال اول ه.ق. مقت. سال ۶۷ ه.ق ) اول در سال ۶۶ ه. مطابق با ۶۸۶ م. در زمان خلافت عبدالملک بن مروان ( از خلفای بنی امیه ) با کمک جمعی از ایرانیان که از خلافت بنی امیه ناراضی بودند به خونخواهی شهدای کربلا برخاست.
صاحب اختیار، اختیاردار، گزیننده، برگزیده
۱ - ( اسم ) دارند. اختیار صاحب اختیار مقابل محبور: در آمدن و نیامدن مختار است. ۲ - هر فاعلی که فعلش باختیار خودش باشد. یا مختار مطلق. خدای تعالی: او فضولی بوده است از انقباض کرد بر مختار مطلق اعتراض. ( مثنوی ) ۳ - گزیننده. ۴ - ( اسم ) برگزیده منتخب:... در ساعتی که مختار او بود سکه کنده... یا پیغمبر ( پیغامبر ) مختار. محمد مختار.
ابو عبدالله بن محمد بن احمد هروی
اسم: مختار (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: moxtār) (فارسی: مختار) (انگلیسی: mokhtar)
معنی: صاحب اختیار، برگزیده شده، گزیننده، عالی، آن که در انجام دادن یا انجام ندادنِ کاری آزاد است، صاحب اختیار در مقابل مجبور، ( در قدیم ) انتخاب شده، ( در قدیم ) گزیده، ممتاز، ( اَعلام ) مختار ابن ابی عبید ثقفی: [، قمری] سردار عرب، که در سال در کوفه به خونخواهی امام حسین ( ع ) قیام کرد و مردم را به خلافت محمّد حنفیه فراخواند، سپاهیان ابن زیاد را شکست داد و او را کشت، عبدالله ابن زبیر برادرش مصعب را به سرکوبی او فرستاد و مختار در جنگ با وی کشته شد، آن که در انجام دادن یا انجام ندادن کاری آزاد است، برگزیده، منتخب
[ویکی فقه] مختار (ابهام زدایی). مختار ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: معانی• مختار، به معنای ۱. مقابل جبر، ۲. در برابر اکراه، ۳. مقابل ضرورت و اضطرار، ۴. برگزیدن یکی یا بیشتر، از چند چیز اعلام و اشخاص• مختار بن ابی عبیده، مکنّی به «ابو اسحاق» و ملقّب به «کیسان»، از خونخواهان خون امام حسین (علیه السلام)• مختار بن حسن عبدون، مشهور به ابن بطلان یا ابن عبدون از اطباء مسیحی بغداد در قرن پنجم• مختار بن عبدالحمید بوشنجی، ابوالفتح مختار بن عبدالحمید بوشنجی، محدث، ادیب و مورخ قرن ششم• عمر مختار، برجسته ترین و مشهورترین رهبر مجاهدان لیبی در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری/ نوزدهم و بیستم میلادی