محرمات

محرمات به مواردی اطلاق می‌شود که در دین اسلام و برخی دیگر از ادیان به شدت منع شده‌اند. این موارد شامل کارهایی است که انجام آن‌ها برای انسان‌ها ناپسند و گناه محسوب می‌شود. در قرآن کریم و روایات اسلامی، به طور مشخص به محرمات اشاره شده است و مسلمانان موظف به رعایت آن‌ها هستند. محرمات می‌توانند شامل رفتارها، گفتارها و حتی بعضی از خوراکی‌ها باشند. برای مثال، خوردن گوشت خوک و نوشیدن الکل از جمله محرماتی است که به وضوح در متون دینی ذکر شده است. احترام به این احکام نه تنها برای حفظ سلامت فردی، بلکه برای ایجاد جامعه‌ای سالم و متعادل نیز ضروری است. در حقیقت، رعایت آن نمادی از ایمان و تعهد به اصول دینی است و می‌تواند به تقویت روابط اجتماعی و اخلاقی کمک کند. به همین دلیل، شناخت و درک آن برای هر مسلمان واجب است تا بتواند در مسیر درست زندگی کند و از آسیب‌های احتمالی دور بماند.

لغت نامه دهخدا

محرمات. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ محرمة. ( ناظم الاطباء ): و پشت بر محظورات و محرمات شرع کرده. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 1 ). || ج ِ محرمة. زنانی که به علت نسب، مصاهره، رضاع، لعان، قذف، زنا و لواط تزویج آنها بر مرد حرام است. ( از یادداشت لغتنامه ). || زنان حرم. || ( اصطلاح بزازان ). جامه راه راه که یک راه سیاه و یک راه سپید دارد پارچه خطدار الوان. ( ناظم الاطباء ):
به دست صوفی صوف از محرمات همه
که منهیند برو توبه از مناهی کن.نظام قاری ( دیوان البسه ص 100 ).گاه شد آشکار گه ظاهر
در لباس محرمات عبا.نظام قاری ( دیوان البسه ص 20 ).فش عمامه درآمد به احتساب رخوت
براند دره بنهی محرمات دگر.نظام قاری ( دیوان البسه ص 15 ).از بس الف زخم کشیدم بر سر
از سر تا پامحرمات است دلم.سعید اشرف.محرمات مکن بر من این محرم را
برنگ ابر سیه بر صفای مه می نوش.میرنجات.|| ج ِ مُحَرَّم. رجوع به مُحَرَّم شود.

فرهنگ معین

(مُ حَ رَّ ) [ ع. ] (اِ مف. ) ۱ - چیزهای حرام. ۲ - زنان حرم. ۳ - در فارسی جامة راه راه الوان. ج. محرمه (محرم ).

فرهنگ عمید

۱. (فقه ) چیز های حرام شده.
۲. زنان حرم سرا.
۳. [قدیمی] پارچۀ خط دار رنگی.

فرهنگ فارسی

چیزهای حرام شده، جمع محرم، درفارسی پارچه خط دار الوان راهم میگویند
( اسم ) جمع محرمه.

ویکی واژه

محرمه (محرم)
چیزهای حرام.
زنان حرم.
در فارسی جامة راه راه الوان.

جملاتی از کلمه محرمات

به باغ روی کسی کز محرمات بود چو محرمان مبر آهوی چشم را به چرا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم