متردد

چون در امضای کاری متردد باشی آن طرف اختیار کن که بی آزارتر بر آید

این شعر به نوعی به تردید و شک در تصمیم‌گیری اشاره دارد. در اینجا، مفهوم اصلی این است که وقتی در امضای یک کار یا تصمیمی تردید دارید، بهتر است به سمت گزینه‌ ای بروید که کمترین آسیب یا ضرر را به دنبال داشته باشد.

چون در امضای کاری متردد باشی: این بخش به حالتی اشاره دارد که فرد در مورد امضای یک قرارداد یا تصمیم‌گیری در مورد یک کار دچار تردید و شک است.

آن طرف اختیار کن: این جمله به فرد توصیه می‌کند که به سمت گزینه‌ای برود که انتخاب آن ممکن است بهترین نتیجه را به همراه داشته باشد.

که بی آزارتر بر آید: این بخش به این نکته اشاره دارد که انتخاب باید به گونه‌ای باشد که کمترین آسیب یا مشکل را ایجاد کند.

لغت نامه دهخدا

متردد. [ م ُ ت َ رَدْ دِ ] ( ع ص ) مردد. دودله. ( منتهی الارب ). دودله و مشکوک. ( ناظم الاطباء ). سرگشته در امری که بیرون شدِ کار نداند: و دو راه بود، یکی بیابان بی آب و دیگری دریا، متردد بودیم تا بکدام راه برویم. ( سفرنامه ناصرخسرو ). متردد میان خوف و رجاء و مترقب طوارق بلا. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 378 )

فرهنگ معین

(مُ تَ رَ دِّ ) [ ع. ] (اِفا. ) ۱ - آمد و شد کننده. ۲ - کسی که در امری به شک و تردید دچار است.

فرهنگ عمید

۱. کسی که در امری دچار شک وتردید باشد، دودل.
۲. [قدیمی] رفت وآمدکننده.

فرهنگ فارسی

آمدوشدکننده، کسی که آمدوشدکند، کسی که درامری دچارشک وتردیدباشد، دودل
( اسم ) ۱ - آمد و شد کننده: گرفته روی زمین آب بحر تا حدی که گر کسی متردد شود پیاده در آب... ۲ - کسی که در امری بشک و تردید دچار است: دو راه بود: یکی بیابان بی آب و دیگری دریا متردد بودیم تا بکدام راه برویم. جمع: مترددین.

جملاتی از کلمه متردد

متردد چو ناروان خامه متحیر چو بی روان پیکر
و اما وقوف به عرفه و اجتماع اصناف خلق از اطراف و دعا کردن ایشان به زبانهای مختلف به عرصات قیامت ماند که همه خلایق جمع شده باشند و هرکسی به خویشتن مشغول و متردد میان رد و قبول.
ار چه ماندم بر آستانه تو متردد میان ردّ و قبول
در آینه ی نور خدا نقش دویی نیست هیهات که شد دیده ی احول متردد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم