متداول

متداول به معنای چیزی است که به طور نوبتی از فردی به فرد دیگر منتقل می‌شود و در واقع به حالتی اشاره دارد که در آن یک موضوع یا عمل از یک فرد به دیگری می‌رسد. این مفهوم به نوعی به تغییر وضع موجود و جابجایی میان حالت‌ها دلالت دارد. به عبارت دیگر، وقتی می‌گوییم چیزی متداول است، منظور این است که آن موضوع در میان مردم رایج و شناخته شده است. در زبان عربی، این واژه‌ به معنای رایج و معمول به کار می‌رود و به مواردی اشاره دارد که در بین افراد به‌طور گسترده‌ای پذیرفته شده و به راحتی در میان آن‌ها دست به دست می‌شود. به عنوان مثال، می‌توان به وزن رباعیات اشاره کرد که به دلیل آشنایی مردم با آن، به یک شکل تبدیل شده است. در این راستا، به معنای رایج و معمول شدن چیزی است که به تدریج در جامعه پذیرفته می‌شود و به نوعی تبدیل به یک عادت یا عرف می‌گردد. به همین ترتیب، متداول کردن به عمل رایج کردن یا معمول کردن یک موضوع یا رفتار در بین مردم اشاره دارد. در کل، متداول به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی به صورت گسترده‌ای در جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد و برای افراد شناخته شده است.

لغت نامه دهخدا

متداول. [ م ُ ت َ وَ ] ( ع ص ) از یکدیگر نوبت به نوبت گرفته شده و دست به دست گردانیده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ). واگردیده از حالی بحالی. || برخورد شده به این طرف و آن طرف. ( ناظم الاطباء ). || خمیده شده به راست و چپ. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || معمول. مرسوم. رایج: زیرا که وزن رباعیات مألوف طباع است و متداول خاص و عام. ( المعجم، از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ماده بعد شود.
متداول. [ م ُ ت َ وِ ] ( ع ص ) فراگیرنده چیزی را نوبت به نوبت.( آنندراج ). گروهی که چیزی را دست به دست می گردانند.و نوبت به نوبت فرامی گیرند. || مأخوذ ازتازی، رایج. روان و معمول و معلوم. ( ناظم الاطباء ).
- متداول شدن؛ رایج شدن و معمول شدن. ( ناظم الاطباء ).
- متداول کردن؛ معمول و رایج کردن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مُتَداوَل و تداول شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ وِ ) [ ع. ] (اِفا. ) آن چه معمول و مرسوم باشد.

فرهنگ عمید

= مرسوم

فرهنگ فارسی

( اسم ) فرا گیرند. چیزی نوبت بنوبت جمع: متداولین.

جمله سازی با متداول

این عبارت‌هایی است که طردشان چون عکس بود اندر عین معنی مقصود، آنگاه متضاد نماید و مستعمل است و متداول اندر میان ارباب لسان و اهل معنی.
در سبک متداول جاز نیمه دوم قرن بیستم