لغت نامه دهخدا
متجانس. [ م ُت َ ن ِ ] ( ع ص ) مانا به چیزی. ( آنندراج ). هم جنس. از یک جنس و هم جنس و مشابه و مانا بهم. ( ناظم الاطباء ). شبیه به چیزی یا کسی. هم جنس. و رجوع به تجانس شود.
متجانس. [ م ُت َ ن ِ ] ( ع ص ) مانا به چیزی. ( آنندراج ). هم جنس. از یک جنس و هم جنس و مشابه و مانا بهم. ( ناظم الاطباء ). شبیه به چیزی یا کسی. هم جنس. و رجوع به تجانس شود.
(مُ تَ نِ ) [ ع. ] (اِفا. ) از یک جنس، مشابه.
۱. چیزی که با دیگری از یک جنس باشد، هم جنس.
۲. [قدیمی] متناسب، متعادل.
چیزی که بادیگری ازیک جنس باشد
( اسم ) ۱ - شبیه بچیزی یاکسی هم جنس جمع: متجانسین.
💡 تشخیص با استفاده از دیاسام-۵ شامل رعایت معیارهای یک دوره افسردگی عمده، همراه با معیارهای مشخصکننده «ویژگیهای روانپریشی متناسب با خلق و خو یا نامتجانس با خلق» است.