مبارک

کلمه مبارک در زبان فارسی به معنای خوش‌یمن یا فرخنده است و به عنوان یک صفت برای ابراز تبریک و آرزوی خوشبختی به کار می‌رود.

معانی و کاربردها:

تبریک: مبارک به طور معمول در مواقع خاصی مانند تولد، عروسی، عیدها و دیگر مناسبت‌های خوشحال‌کننده به کار می‌رود. به عنوان مثال، در هنگام تبریک به کسی به خاطر سالگرد تولدش می‌گویند: تولدت مبارک. این کاربرد نشان‌دهنده ابراز شادی و خوشحالی برای دیگران است.

خوش‌یمنی: این واژه همچنین به معنای آرزوی خوشبختی و موفقیت برای فرد یا گروهی است. به عنوان مثال، در مناسبت‌های مذهبی یا ملی نیز از این واژه استفاده می‌شود.

استفاده در زبان‌های دیگر:

مبارک در زبان عربی نیز به همین معنا به کار می‌رود و در فرهنگ اسلامی به عنوان یک اصطلاح رایج برای تبریک و آرزوی خیر و برکت شناخته می‌شود. این واژه در متون دینی و فرهنگی اسلامی به وفور استفاده می‌شود و نشان‌دهنده اهمیت تبریک و آرزوی خیر برای دیگران در این فرهنگ است.

لغت نامه دهخدا

مبارک. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَبرَک که خفتنگاه شتر باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
مبارک. [ م ُ رَ ] ( ع ص ) برکت کرده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( ترجمان القرآن ). با برکت. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ج 4 چ 2 ص 231 ). برکت داده شده. و قوله تعالی: و جعلنی مبارکاً أین ما کنت ( قرآن، 32/19 )؛ ای نفاعاً. ( ناظم الاطباء ): گفت [ مأمون ] ای امام [ رضا] آن نخست دستی بود که بدست مبارک تو رسید؛ من آن چپ را راست نام کردم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 137 ). مردم به رباطها [ و ] جایهای مبارک همی شدند و دعا همی کردند مگر که فرج یابند از جور ایشان. ( تاریخ سیستان ). || صفتی که به ماه رمضان دهند: رمضان المبارک. این کلمه را صفت آرند برای ماه رمضان. رمضان المبارک. ماه مبارک رمضان. و گاه ماه مبارک گویند و رمضان اراده کنند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || از جمله سی و دو نام قرآن یکی مبارک است که حق تعالی فرمود. کتاب ٌ أنزلناه اًلیک مبارک. ( نفایس الفنون ): و هذا کتاب انزلناه مبارک مصدق الذی بین یدیه. ( قرآن 92/6 ). || بزرگ کرده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ).
- حضور مبارک؛ در خطاب به امیران و بزرگان استعمال کنند؛ این بنده را عرایضی است که تقدیم حضور مبارک می شود.
- خاطر مبارک؛ چون ازذهن و خاطر شاه و بزرگان یاد کنند چنین تعبیر آرند: داعیه تعمیر بیلقان از خاطر مبارک سر برزده... ( ظفرنامه یزدی ).
- لفظ مبارک؛ در مقام تعظیم چون از سخن بزرگی یا شاهی یاد کنند این صفت را افزایند: چنانکه گاهگاه بر لفظمبارک راندی که یک حد ملک ما سپاهان است و دیگر ترمد. ( کلیله و دمنه ).
|| خجسته. ( آنندراج ) ( غیاث ). همایون. ( مفاتیح ) ( اوبهی ). فرخنده. ( صحاح الفرس ). قدوس. ( منتهی الارب ). فرخ. فرخنده. میمون. یامن. ایمن. یمین. شگون. بفال نیک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). خجسته. میمون و کامران و باسعادت و بختیار نیک بخت و با طالع و با برکت و خوش خبر. ( ناظم الاطباء ):
ای خسرو مبارک یارا کجا بود
جایی که باز باشد پرید ماغ را.دقیقی.غلیواج از چه میشوم است از آنکه گوشت برباید
همای ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد.عنصری.در روزگار مبارک این پادشاه لشکرها کشید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 384 ).
بر کس آزار من مبارک نیست

فرهنگ معین

(مُ رَ ) (ص. ) ۱ - با برکت. ۲ - خجسته، فرخنده.

فرهنگ فارسی

بابرکت، برکت یافته، خجسته، فرخجسته
( اسم و صفت ) ۱ - برکت داده با برکت. ۲ - میمون فرخنده خجسته: روزگار مبارک بر تهذیب احوال دین و ترتیب اعمال ملک مصروف گردانیده... ۳ - مقدس: دست مبارک حضرت رسول ص. ۴ - ( اسم ) نامی است از نامهای مردان (مخصوصا غلامان ). ۵ - ( بمناسبت مذکور ) غلام: اسیری را بوعده شاد می کن. مبارک مرده ای آزاد میکن. ( نظامی گنجین. گنجوی ) ( یعنی بند. مبارک نامی را که نزدیک مردنست آزاد کن ). یا حضور مبارک. در خطاب به شاه و بزرگان استعمال کنند: این بنده را عرایضی است که تقدیم حضور مبارک میشود. یا خاطر مبارک. چون از ذهن و خاطر شاه و بزرگان یاد کنند چنین تعبیر آورند: داعی. تعمیر بیلقان از خاطر مبارک سربرزده...
اول و ثانی میران

فرهنگ اسم ها

اسم: مبارک (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mobārak) (فارسی: مبارک) (انگلیسی: mobarak)
معنی: دارای برکت و خیر و خوشی، خوش یمن، خجسته، فرخنده، دارای آثار یا تأثیرات خوب

جملاتی از کلمه مبارک

این روستا در دهستان مبارک آباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۶ نفر (۲۲خانوار) بوده‌است.
جهان اگر به مثل کام اژدها گردد به آن وجود مبارک گزند آن مرساد
سال و مهت مبارک و روز و شبت به خیر بختت بلند و گردش گیتی به کام باد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم