مانا

اسم دخترانه و پسرانه: 

مانا به عنوان یک نام دخترانه و پسرانه در زبان فارسی به معنای ماندنی، جاوید، پایدار و ثابت است. این واژه به ویژگی‌هایی چون ثبات و عدم تغییر اشاره دارد و به عنوان نمادی از ماندگاری در زندگی و ارزش‌های پایدار شناخته می‌شود.

نام خداوند: 

در برخی متون، مانا به عنوان نامی برای خداوند عزوجل نیز ذکر شده است که به معنای وجودی پایدار و ماندگار اشاره دارد. این نام به ویژگی‌های الوهیت و ثبات خداوند در تمام زمان‌ها و مکان‌ها تأکید می‌کند و نشان‌دهنده‌ی قدرت و جاودانگی اوست.

معنی در زبان پهلوی: 

در زبان پهلوی، مانا به معنای مانند، شبیه و نظیر است که به مفهوم تشابه و همسانی اشاره دارد. این واژه در متون ادبی و فلسفی به کار می‌رود و به ارتباطات و شباهت‌های بین اشیاء یا مفاهیم مختلف پرداخته و به درک عمیق‌تری از روابط موجودات کمک می‌کند.

در اسطوره‌های پلی‌نزیایی:

این اصطلاح به عنوان نیرویی فراطبیعی و فراگیر شناخته می‌شود که در جهان مرئی و نامرئی ساری و جاری است و به عنوان پیوندی بین دو جهان عمل می‌کند. در فرهنگ پلی‌نزیایی، این نیرو ماده‌ای ضروری برای جادو و قدرت به شمار می‌رود و افرادی که از آن برخوردارند، به عنوان افراد مهم و قدرتمند شناخته می‌شوند. همچنین نهادها، دولت‌ها و حتی اشیای غیرزنده نیز می‌توانند این نیرو را داشته باشند. بومیان هاوایی بر این باورند که افراد می‌توانند با انجام کارهای خاص، آن را به‌دست آورند یا از دست بدهند و جزیره مولوکای را به دلیل داشتن مانای قدرتمندتر نسبت به دیگر جزیره‌ها می‌شناسند.

لغت نامه دهخدا

مانا. ( اِ ) به زبان زند و پازند خدای عزوجل است. ( برهان ). نام خدای عزوجل است ( از ژند نوشته شد ). ( فرهنگ جهانگیری ). به زبان ژند و پاژند نام ایزد تعالی است و صاحب دساتیر «مونا» تصحیح کرده. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). در فرهنگ دساتیر ( ص 265 ) پس از نقل قول برهان گوید: «باید دانست که مونا بالوا و خدا را گویند». هزوارش مئونا، مونا. ( حاشیه برهان چ معین ).
مانا. ( نف ) به معنی شبیه و نظیر و مثل و مانند آمده است. ( برهان ) ( از آنندراج ). مانند را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). صفت مشبه از «ماندن » و «مانستن ». ماننده. شبیه. ( فرهنگ فارسی معین ): دروغ به راست مانا به که راست به دروغ مانا. ( قابوسنامه از امثال و حکم ج 2 ص 798 )

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) نیروی مستقل مادی و روحانی که در همه جا پراکنده است و در همة شعارها و موجودات و اشیاء مقدس شرکت دارد.
(اِ. ) ۱ - (ص. ) شبیه، مانند، نظیر. ۲ - (ق. ) ادات تشبیه و تردید: گویی، پنداری.

فرهنگ عمید

۱. مثل، مانند، نظیر.
۲. (قید ) همانا.
۳. (قید ) گویی، پنداری، شاید: آن کس که مرا بکشت باز آمد پیش / مانا که دلش بسوخت بر کشتهٴ خویش (سعدی: ۱۳۵ ).

فرهنگ فارسی

مثل، مانند، نظیر، به معنی هماناوگویی وپنداری نیزگفته شده
(اسم ) نیروی مستقل مادی و روحانی که در همه جا پراکنده است و در هم. شعارها و موجودات و اشیائ مقدس شرکت دارد. توضیح دورکیم مانارا خدایی میداند که مردم بدوی پرستش میکنند. خدایی است بی شخصیت و بی نام و بی تاریخ که در همه جا و هم. اشیا پراکنده است. شکل مادی آن همان توتم است. ریش. علم و معرفت انسان بخدا و خدایان را در ادیان قدیم و جدید درمانا باید جستجو کرد.
خدای عزوجل

فرهنگ اسم ها

اسم: مانا (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: mānā) (فارسی: مانا) (انگلیسی: mana)
معنی: ماندنی، جاوید، پایدار، همانند، ( صفت از ماندن )، ( در پهلوی ) مانند و مانند بودن، ( در پهلوی ) به معنی مانند و مانند بودن است

فرهنگستان زبان و ادب

{stationary} [فیزیک] ویژگی جسم در وضعیت سکون از دید ناظر

جملاتی از کلمه مانا

«جز برتری ندانی گویی که آتشی جز راستی نجویی مانا ترازوی »
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم