قوی

واژه قوی به معنای داشتن توانایی و قدرت در ذهن ما تداعی می‌شود. ممکن است تصور کنید که فردی که می‌تواند گروهی را رهبری کرده و افراد زیادی را با خود هماهنگ کند، شخصی قوی است. همچنین، کسی که با کلامش دیگران را متقاعد می‌کند، از نظر بسیاری به این عنوان شناخته می‌شود. برخی دیگر، افرادی را که توانایی انجام چندین کار به طور همزمان و با کیفیت بالا دارند. افراد با اعتماد به نفس نیز در نظر ما جزو قوی‌ها محسوب می‌شوند. همچنین، کسانی که همیشه پاسخ‌های منطقی و مناسبی دارند و در موقعیت‌های دشوار کم نمی‌آورند، نیز در زمره  این نوع افراد قرار می‌گیرند. علاوه بر این، افرادی که استعداد خاصی در یادگیری علوم و مهارت‌ها دارند، نیز به عنوان افراد قوی شناخته می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

قوی. [ ق َ وا ] ( ع ص ) گرسنه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یقال بات القوی. ( از المنجد ). || دشت و بیابان خالی و خشک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
قوی. [ ق َ وا ] ( ع مص ) سخت گرسنه شدن. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ): قوی فلان قوی؛ جاع شدیداً. ( منتهی الارب ). || بازایستادن باران. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): قوی المطر؛ احتبس. ( اقرب الموارد ).
قوی. [ ق َ وی ی ] ( ع ص ) زورمند. توانا. ( منتهی الارب ). ذوالقوة. ج، اقویاء. ( اقرب الموارد ). || محکم. استوار. ( فرهنگ فارسی معین ). توانا و زورآور و با لفظ دیگر مرکب شده و صفت مرکب میسازد، مثل قوی بازو، قوی بال، قوی حال، قوی پنجه، قوی دست، قوی جثه، قوی شوکت، قوی هیکل و غیره. ( فرهنگ نظام )

فرهنگ معین

(قَ یّ ) [ ع. ] (ص. )۱ - نیرومند. ۲ - سخت، محکم.

فرهنگ عمید

= قوا
۱. توانا، نیرومند، زورمند.
۲. زیاد.
۳. موثق.
۴. [قدیمی] استوار.
۵. [قدیمی] موثر.
۶. [قدیمی] سخت.
۷. [قدیمی] مطمئن.

فرهنگ فارسی

توانا، نیرومند، زورمند، اقویائ جمع
( اسم ) جمع قوه: موصلی را چون سال بر آمد و فتور قوی ظاهر شدن گرفت و استرخائ بدن پدید آمد... توضیح در فارسی گاه قوا نویسند بقیاس اعلا و مولا. یا قوای بحری. نیروی دریایی. یا قوای زمینی. نیروی زمینی.
رودباری است نزدیک قاویه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَوِیُّ: نیرومند
معنی رَجُلٍ: کلمه رجل دلالت بر انسان قوی در اراده و تعقل دارد
معنی عسق: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که حمعسق معنایش حلیم، مثیب ( ثواب دهنده )،عالم، سمیع، قادر، قوی، است )
معنی کَافُوراً: کافور(کافور ماده ای مومی، سفید و یا شفاف و جامد با فرمول C۱۰H۱۶O که دارای بوی بسیار قوی می باشد.کافور صمغ درختی بنام camphor laurel می باشد. این درخت همیشه سبز در آسیا و به خصوص در جزیره برنئو و فرمز وجود دارد. درخت کافور تا 25تا 30 متر رشد می کند و...
معنی یَفْجُرَ: که باز کند - که بشکافد (عبارت "بَلْ یُرِیدُ ﭐلْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ" یعنی: "[نه اینکه به گمان او قیامتی در کار نباشد] بلکه انسان میخواهد [با دست و پا زدن در شک و تردید] فرارویش را [ازاعتقاد به قیامت که بازدارندهای قوی است] باز کند [تا برای...
معنی ذِی ﭐلْقَرْنَیْنِ: لقب یکی از اولیاء الهی علیهم السلام (در روایتی از امام صادق علیه السلام درمورد ذی القرنین علیه السلام آمده است که کارهائی میکرد که از بشر عادی ساخته نیست و شخصی از حضرت علی (علیهالسلام) پرسید: آیا ذو القرنین پیغمبر بود ؟ در پاسخ فرمود: نه، ولی بن...
ریشه کلمه:
قوی (۴۲ بار)
[ویکی اهل البیت] قوی (اسم الله). این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
این اسم و صفت الهی به معنای نیرومندی و توانایی 9 بار در قرآن آمده است. 7 مرتبه با صفت عزیز و دو بار با صفت شدیدالعقاب.

جملاتی از کلمه قوی

بازوی عدل ازو شدست قوی پیکر ظلم ازو شدست نزار
صد تیر جفا می گذرانی ز جگرها بازوت قوی باد که خوش می گذرانی
شاه چون دید آن کرامات قوی رفت زانجا پیش شاه معنوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال آرزو فال آرزو فال تماس فال تماس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی