این واژه به گروهی از انسانها اطلاق میشود که در کنار هم زندگی میکنند و ویژگیهای مشترکی از جمله فرهنگی، زبانی، تاریخی و یا نژادی را دارند. این ویژگیها باعث ایجاد یک هویت مشترک و خاص برای آنها میشود که موجب تمایز آنها از دیگر گروهها میگردد. به عنوان مثال، زبان مشترک میتواند به عنوان یک عامل مؤثر در ایجاد پیوندهای نزدیکتر بین اعضای آن عمل کند و فرهنگ مشترک، شامل آداب و رسوم، سنتها و باورهای خاص، به تقویت این پیوندها کمک مینماید. همچنین، تاریخ مشترک و تجربیات گذشته میتواند به عنوان یک عامل مهم در شکلگیری هویت قومیتی عمل کند و احساس تعلق به یک گروه را در افراد تقویت کند. به همین دلیل، قومیت نه تنها یک ویژگی جغرافیایی است، بلکه یک مفهوم عمیق اجتماعی و فرهنگی نیز به شمار میآید. زندگی در یک منطقه جغرافیایی خاص، خود به نوعی بستر مناسبی برای تعامل و تبادل فرهنگی میان اعضای قوم فراهم میآورد. این تعاملات میتوانند به تقویت روابط اجتماعی و ایجاد حس همبستگی و اتحاد در میان اعضای قوم منجر شوند. در نتیجه، به عنوان یک نهاد اجتماعی، نقش بسیار برجستهای در شکلدهی به هویت فردی و جمعی افراد ایفا میکند و تأثیرات عمیقی بر زندگی روزمره آنها دارد.
قوم
لغت نامه دهخدا
قوم. [ ق َ ] ( ع اِ ) گروه مردان و زنان معاً یا بخصوص گروه مردان و از این معنی است قول خدای تعالی: لایسخر قوم من قوم. ( قرآن 11/49 ). و قول خدای تعالی: و لا نساء من نساء. ( قرآن 11/49 ). یا زنان به تبعیت مردان داخل قومند مذکر و مؤنث هر دو آید و از ابن باب است قول خدای تعالی: کذب به قومک. ( قرآن 66/6 ). و کذبت قبلهم قوم نوح. ( قرآن 42/22 ) ( از منتهی الارب ). جماعت مردان بخصوص و گویند زنان نیز به تبعیت داخل میشوند. و به این نام نامیده شدند از آن جهت که به کارهای بزرگ و مهم قیام کنند. ج،اقوام، اقاوم، اقاویم، اقائم. ( از اقرب الموارد ).
- قوم فیل؛ اشاره به اصحاب الفیل است. ( برهان ).
|| کسان. خویشان.خویشاوندان.
قوم. [ ق َ ] ( ع مص ) به همه معانی رجوع به قیام ( مص ) شود. || ( اِمص ) اقامت. ( از اقرب الموارد ).
قوم. ( ع اِمص )اقامت. قَوم. ( اقرب الموارد ). رجوع به ماده قبل شود. || ( اِ ) زین پوش. || نی که میان آن کاواک نباشد. ( فرهنگ فارسی معین ) ( آنندراج ).
قوم. [ ق ُوْ وَ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ قائم. ( منتهی الارب ). رجوع به قائم شود.
قوم. ( اِ ) دسته. آهنگی است در موسیقی. رجوع به آهنگ شود.
فرهنگ معین
[ ع. ] (اِ. ) ۱ - زین پوش. ۲ - نیی که میان آن کاواک نباشد.
(قُ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - گروه مردم. ۲ - خویشاوندان. ج. اقوام.
فرهنگ عمید
۱. گروهی از مردم با ویژگی های مشترک زبانی، تاریخی، و نژادی.
۲. خویشاوندان.
۳. [قدیمی] همسر، زن.
فرهنگ فارسی
گروه مردم، جماعتی ازمردم، خویشاوندان
۱ - زین پوش ۲ - نیی که میان آن کاواک نباشد.
دسته آهنگی است در موسیقی
دانشنامه عمومی
قوم (قاخ). قوم ( به لاتین: Qum ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان قاخ واقع شده است. قوم ۱۹۵۴ نفر جمعیت دارد.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی قَوْمِ: قوم من (در عبارت "یَا قَوْمِ "مخفف قومی )
معنی قَوْمٍ: جماعت (کلمه قوم در اصل به معنای جماعتی از مردان است و به همین جهت در عبارت " لا یسخر قوم من قوم و لا نساء من نساء "حکم مسخره نکردن را برای زنان جداگانه مطرح کرده است ولی در قرآن کریم جماعت اعم از زن و مرد را شامل است )
معنی قَوْمَنَا: قوم ما
معنی قَوْمُهُمَا: قوم آن دو
معنی قَوْمِی: قوم من
معنی أَرَهْطِی: آیا قوم وعشیره ام
معنی رَهْطٍ: قوم وعشیره
معنی رَهْطِی أَعَزُّ: قوم وعشیره ام
معنی قَوْمَکَ: قوم تو
معنی قَوْمِکُمَا: قوم شما دو نفر
معنی قَوْمَهَا: قوم آن زن
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)ی (۱۰۴۴ بار)
جماعت مردان در صحاح گفته: قوم به معنی مردان است و شامل زنان نیست از لفظ خود مفرد ندارد زهیر در شعر خود گوید: و ما ادری و سوف اخال ادری أقوم آل حصن ام نساء نمیدانم به گمانم به زودی خواهم دانست: آل حصن مردانند یا زنان. و خداوند فرموده:. گاهی زنان نیز داخل قوم اند به تبعیت زیرا قوم هر پیامبر شامل مردان و زنان است، همچنین است قول راغب در مفردات. در اقرب الموارد گوید: جماعت مردان را قوم گفتهاند که آنها قائم و متصدی به کارهای مهمّاند، این لفظ مذکر و مونث آید گویند: «قامَ الْقَوْمُ وَ قامَتِ الْقَوْمُ» در مجمع ذیل آیه فوق فرموده: خلیل گفته: قوم به مردان اطلاق میشود نه به زنان چون بعضی با بعضی به کارها قیام میکنند. ناگفته نماند: در آیه فوق زنان به قرینه مقابله داخل در قوم نیستند ولی در آیات دیگر قطعاً زنان داخل در قوم اند مثل.. نمیشود مراد از قوم در این آیات فقط مردان باشند لذا باید برای اخراج زنان قرینه داشته باشیم. بدین جهت راغب گفته: در تمام قرآن از قوم مردان و زنان اراده شدهاند و حقیقت آن برای مردان است ولی قاموس معنای اولی آن را «اَلْجَماعَةُ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ مَعاً» گفته است. اقرب الموارد گفته: قوم انسان اقربای اوست که با او در جد واحد جمع میشوند، گاهی انسان در میان اجانب واقع میشود مجازاً و به جهت مجاورت آنها را قوم خود میداند. از این استعمال در قرآن بسیار یافته است.
ویکی واژه
زین پوش.
نیی که میان آن کاواک نباشد.
گروه مردم.
خویشاوندان.
اقوام.
جمله سازی با قوم
💡 أیُّها القومُ الّذی فی المدْرَسَه کُلُّ مَا حَصَّلْتُمُوهُ وَسْوَسَه