قارض

قارض در زبان فارسی، ریشه‌ای عربی دارد و به معنای خاینده یا جونده است. این واژه به موجوداتی اشاره دارد که عادت به جویدن یا خوردن چیزی با دندان‌هایشان دارند، درست مثل موش‌ها. در واقع، این تعریف تصویری واضح از ویژگی بارز این دسته از حیوانات، یعنی توانایی‌شان در جویدن و فرسایش دادن، به ما ارائه می‌دهد و به خوبی کاربرد این کلمه را در توصیف چنین موجوداتی نشان می‌دهد.

اما داستان قارض به همین‌جا ختم نمی‌شود و جنبه جغرافیایی هم پیدا می‌کند. در متون قدیمی، قارض همچنین نام یک شهرک در منطقه طخارستان علیا بوده است. طخارستان، منطقه‌ای تاریخی در آسیای مرکزی است که امروزه بخش‌هایی از آن در کشورهای افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان قرار دارد. این اشاره تاریخی نشان می‌دهد که چگونه یک کلمه می‌تواند هم برای توصیف یک ویژگی حیوانی و هم برای نام‌گذاری یک مکان جغرافیایی به کار رود و این تنوع معنایی، غنای زبان فارسی را به نمایش می‌گذارد.

لغت نامه دهخدا

قارض. [ رِ ]( ع ص ) خاینده و جاینده مانند موش. ( ناظم الاطباء ).
قارض. [ رِ ] ( اِخ ) شهرکی است به طخارستان علیا. ( از معجم البلدان چ سعادت مصر ج 7 ص 10 ).

فرهنگ معین

(رِ ) [ ع. ] (اِفا. ) خاینده و جاونده مانند موش.

فرهنگ فارسی

( اسم ) خاینده و جاونده مانند موش
شهرکی است بطخارستان علیا

جمله سازی با قارض

ز سنگ کوه وقارض اساس کرد درست قضا که طرح طربخانه جهان انداخت
نزدیک به آن رسیده کارم کاین جان به مقارضان سپارم