قائمه

قائمه

این واژه در زبان فارسی بسته به زمینه و کاربرد، می‌تواند معانی متفاوتی را به خود بگیرد:

معنی عمومی: در لغت، قائمه به معنای ایستاده یا قرار گرفته است. این واژه به حالتی اشاره دارد که چیزی به صورت عمودی و ثابت قرار دارد.

پای حیوانات: این واژه همچنین به یکی از پاها یا دست‌های حیوانات، به ویژه اسب‌ها اشاره دارد.

قبضه سلاح: این واژه به قبضه یا دسته سلاح‌هایی مانند شمشیر و خنجر اشاره دارد. این بخش از سلاح به دست گرفته می‌شود و کنترل آن را ممکن می‌سازد.

ستون یا پایه: قائمه به معنای ستون یا پایه‌ای است که سازه‌ها را نگه می‌دارد و در معماری و مهندسی به کار می‌رود.

زاویه قائمه: زاویه‌ای که برابر با 90 درجه است. این زاویه یکی از مهم‌ترین زوایا در هندسه و ریاضیات به شمار می‌آید و به عنوان زاویه راست نیز شناخته می‌شود. زاویه قائمه در اشکالی مانند مربع و مستطیل وجود دارد.

لغت نامه دهخدا

( قائمة ) قائمة. [ ءِ م َ ] ( ع اِ ) یک پای اسب. یکی از پاهای اسب. یکی از دست و پای اسب. یکی از چهار دست و پای ستوران. ( منتهی الارب ). || چراغپایه. ( ملخص اللغات حسن خطیب ) ( مهذب الاسماء ). || پائین پای تختخواب. || قبضه. شمشیر. دسته شمشیر. ( ناظم الاطباء ):
شاها قوام عالم از دست و تیغ تست
بر دست گیر قائمه تیغ جانگزای.سوزنی.میان فریقین حربی عظیم قائم شد و جز قائمه شمشیر دستگیر نبود. ( ترجمه تاریخ یمینی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ص 294 ). || ستون. پایه: شراعی از دیباء رومی بدو قائمه زرین و دو قائمه سیمین در سر آن کشیده. ( ترجمه تاریخ یمینی خطی ص 275 ). || آستانه. در. ( مهذب الاسماء ). || یک ورق کتاب. ( ناظم الاطباء ). || در اصطلاح علم هندسه آن را گویند که خطی مستقیم را بر خطی مستقیم مفروض به نهجی نصب و قائم کنند که از هر دو پهلویش دو زاویه برابر یکدیگر حادث شوند. پس هریک از این دو زاویه را زاویه قائمه گویند و هریک ازآن خطوط را که زاویه قائمه از آنها پیدا شود عمود نامند. ( غیاث ). || شمع که در بنائی ها بکاربرند و قائمه زدن شمع زدن است.
- قائمه زدن. قائمه خنجر. قائمه شمشیر.
قائمة. [ ءِ م َ ] ( اِخ ) شهری است در یمن از خان بنی سهل. ( معجم البلدان ).

فرهنگ عمید

۱. = قائم
۲. [قدیمی] ستون.
۳. [قدیمی] قبضه، دسته.

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) مونث قایم ( قائم ) ۲ - ( اسم ) یک پای یا یک دست ستور ( اسب و جز آن ) جمع: قوایم ( قوائم ) ۳ - چراغپایه ۴ - پایین پای تختخواب ۵ - قبضه ( شمشیر و جز آن ) یا قایمه خنجر ( شمشیر ). قبضه خنجر ( شمشیر ) دسته آن ۶ - ستون پایه ۷ - آستانه در ۸ - شمع که در بنایی بکار برند.
شهری است در یمن از خان بنی سهل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَائِمَةً: ایستاده -برپا -پا بر جا
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)
قائمه

جملاتی از کلمه قائمه

شبیه همین معنی گفته ی آن ریاضی دان است که هنگام نزع گفت: خداوندا ای آن که قطره دایره و نهایت اعداد و جذر اعداد اصم آموزی، مرا بزاویه ی قائمه به پیشگاه خود بر و به خط مستقیم محشور بدار.

مقاله دوم در مورد خط مستقیم و تقسیمات آن می‌باشد. وی این بخش را با تعریف مربع به سطح قائم الزاویایی که خطوط محیط به زاویه قائمه بر آن احاطه دارند، آغاز می‌کند. چگونگی به دست آمدن مربع و انواع آن نیز در این بخش مورد بررسی قرار گرفته است.[پاورقی ۵]

اقلیدس عکس قضیه فیثاغورس را مطرح کرده که اگر در یک مثلث مجذور یک ضلع برابر مجموع مجذورهای دو ضلع دیگر باشد، زاویه بین آن دو ضلع، زاویه قائمه است.
ارتفاع یک مثلث در هندسه عبارت است از پاره‌خطی که از یک رأس آغاز می‌شود و بر ضلع مقابل مثلث (یا امتداد آن) عمود است (زاویه قائمه تشکیل می‌دهد). محل برخورد ارتفاع با قاعده یا امتداد آن، پای عمود نام دارد. معمولاً به طول ارتفاع همان ارتفاع گفته می‌شود که برابر است با فاصلهٔ میان رأس و قاعده (یا قاعدهٔ امتدادیافته).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم