فوری

فوری به معنای چیزی است که نیاز به اقدام یا توجه بلافاصله و بدون تأخیر دارد. این واژه معمولاً برای مسائلی به کار می‌رود که زمان در آن‌ها اهمیت زیادی دارد و تأخیر می‌تواند عواقب منفی یا غیرقابل جبران به همراه داشته باشد. به عبارت دیگر، وقتی گفته می‌شود «اقدام فوری لازم است»، منظور این است که باید سریع و بدون معطلی عمل کرد.

در زندگی روزمره، این مفهوم در زمینه‌های مختلف کاربرد دارد. در پزشکی، این واژه می‌تواند به معنای انجام درمان یا کمک اضطراری برای نجات جان بیمار باشد. در امور اداری و کاری نیز، ایمیل یا پیامی که فوری برچسب‌گذاری شده است، نشان می‌دهد که دریافت‌کننده باید فوراً به آن پاسخ دهد. همین‌طور در روابط شخصی، گاهی اطلاع‌رسانی فوری برای جلوگیری از سوءتفاهم یا مشکل ضروری است.

لغت نامه دهخدا

فوری. [ ف َ / فُو ] ( ص نسبی ) آنچه اجرای آن بسرعت انجام گیرد: نامه فوری. تلگرام فوری. || ( ق ) بسرعت. سریعاً: پس از خواندن تلگرام فوری حرکت کرد. ( از فرهنگ فارسی معین ). فوراً. برفور. بفوریت.
فوری. ( ص نسبی ) منسوب به فور که به گمانم از قرای بلخ است. ( سمعانی ). رجوع به فور شود. || نیز منسوب به فور پادشاه کنوج و به کنایت اولاد فور ونیز مردم شهر قنوج را گویند. ( از برهان: فوریان ).
فوری. ( اِخ ) قومی است از خرخیز اندر مشرق خرخیز که با دیگر خرخیزیان نیامیزند و مردم خوارند و بی رحم و زبان ایشان دیگر خرخیزیان ندانند و چون وحش اند. ( حدود العالم ). به عقیده عوام رومیان اولیه فوری ها هستند که اجنه و پریان دوزخ بودند ولی بزودی با فرینی های یونان تطبیق شدند و افسانه ارینی ها درباره آنها نیز رواج گرفت. ( از فرهنگ اساطیر یونان و رم ج 1 ص 323 ). رجوع به فوریا شود.

فرهنگ معین

(ص نسب. ) (عا. ) وافوری، تریاکی.
(فُ ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص نسب. ) کاری که باید به سرعت انجام شود. ۲ - (ق. ) به سرعت، بی درنگ.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی کاری که باید به سرعت انجام شود.
۲. (قید ) به سرعت، بی درنگ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به فور اولاد فور.
قومی است از خرخیز اندر مشرق خرخیز که با دیگر خرخیزیان نیامیزند و مردم خوارند و بی رحم و زبان ایشان دیگر خرخیزیان ندانند و چون وحش اند.

ویکی واژه

ویژگی آنچه باید به سرعت انجام گیرد، کاری که باید به سرعت انجام شود.

جمله سازی با فوری

امر حق فوریست باید مصطفی را در غدیر از جهاز اشتران ناچار منبر داشتن
فوری از نای وزیر آید نوای راضیم از فلان مأمور اگر ملت شکایت می‌کند