فطرت

فطرت به معنای ویژگی‌های ذاتی و طبیعی انسان است که در طول تاریخ ثابت مانده‌اند. به عنوان مثال، تمایل به محبت و همدلی از جمله جنبه‌های فطری انسان است. وقتی یک کودک به دیگران کمک می‌کند یا در برابر درد و رنج دیگران احساس همدردی می‌کند، این رفتارها نشان‌دهنده فطرت او هستند. همچنین، حس عدالت و تمایل به حق‌طلبی نیز از ویژگی‌های ذاتی بشر محسوب می‌شوند. این ویژگی‌ها به ما کمک می‌کنند تا درک بهتری از خود و دیگران داشته باشیم و در تعاملات اجتماعی بهتر عمل کنیم. به طور کلی، فطرت انسان را به سمت خوبی‌ها و ارزش‌های اخلاقی هدایت می‌کند.

لغت نامه دهخدا

فطرت. [ ف ِ رَ] ( ع اِمص ) آفرینش. ( از منتهی الارب ): در فطرت کاینات به وزیر و مشیر و معاونت و مظاهرت محتاج نگشت. ( کلیله و دمنه ). رجوع به فطرة شود. || ابداع و اختراع. || ( اِ ) صفتی که هر موجود در آغاز خلقتش داراست. ( فرهنگ فارسی معین ). خمیره. سرشت. جبلت. ( یادداشت مؤلف ). سرشت که بچه بر آن آفریده در رحم. ( از منتهی الارب ): چنان دید امیرالمؤمنین بفطرت تیز و فکرت شافی که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها. ( تاریخ بیهقی )

فرهنگ معین

(فِ طْ رَ ) [ ع. فطرة ] (اِ. ) سرشت، طبیعت، صفت ذاتی.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی های ذاتی، سرشت، طبیعت، نهاد.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] آفرینش، خلقت.

فرهنگ فارسی

سرشت، طبیعت، نهاد، صفت طبیعی انسان، ونیزبه معنی دین، سنت، فطری:منسوب به فطرت، ذاتی، طبیعی، جبلی
۱ - ( اسم ) آفرینش ۲ - ابداع اختراع ۳ - صفتی که هر موجود زنده در آغاز خلقتش داراست طبیعت سرشت جمع: فطر.

دانشنامه آزاد فارسی

فِطْرت
(یا: سرشت؛ مصدر نوعی که دلالت بر نوع خلقت می کند) معمولاً دربارۀ انسان به کار می رود و چیزی را فطری گویند که نوع آفرینش انسان اقتضای آن را داشته باشد یعنی خدادادی، غیراکتسابی و کمابیش مشترک بین همۀ افراد انسان باشد. از این رو، شامل همۀ بینش ها و گرایش های خدادادی انسان می شود. خدادادی بودن این خصوصیات در انسان به معنای بالفعل بودن آن ها در بدو تولد نیست بلکه این امور به هنگام تولد، همه بالقوه اند (شبیه بذری که در زمین پاشیده می شود) و رفته رفته حالت بالفعل می یابند. بنابراین، آدمی در آغاز تولد نسبت به همۀ بینش ها و گرایش ها بی تفاوت نیست. آن چه را «ماهیت انسانی» می نامند از فعلیت این امور فطری و خدادادی حاصل می شود، هرچند آدمی می تواند به اختیار ماهیت های مختلف پیدا کند. امّا از این میان فقط یک ماهیت است که منطبق بر فطرت اوست که اگر از آن فاصله گیرد و ماهیتی غیر از ماهیت انسانی پیدا کند، دچار از خودبیگانگی می شود. روان شناسان و روان کاوان در قرن گذشته به این حقیقت پی بردند که انسان در ماورای شعور ظاهر خویش شعوری مخفی دارد. برخی از این دانشمندان بر این عقیده بوده اند که عناصر شعور مخفی، همه از شعور ظاهر به باطن گریخته و تغییر شکل داده اند، مانند فروید که ضمیر ناخودآگاه آدمی را صرفاً مجموعه ای از امیال واپس زده می داند. امّا در مقابل، کسانی چون یونگ و آدلر با پژوهش های خود نشان دادند که شعور باطنی انسان اصالت و استقلال دارد. اینان شعور اخلاقی، هنری، علمی، همچنین شعور دینی انسان را که هریک برای خود استقلال دارد، اصیل و ناشی از سرشت او می دانند. امروزه دانشمندان بسیاری به وجود شعور باطنی اصیل اعتقاد و اعتراف دارند و باور عمومی به پاره ای ارزش ها چون عدالت، پاکی، دانش، تقوا، نیکی، خیرخواهی و جز آن را در همۀ زمان ها و مکان ها ناشی از وجود فطرت مشترک بین همۀ انسان ها می دانند، و وجود خداشناسی و خداگرایی فطری را نیز که نوعی جاذبۀ معنوی میان کانون دل آدمی از یک طرف و کانون هستی و کمال مطلق از طرف دیگر است، از ابعاد مهم فطرت انسانی می شناسند. مولوی این گرایش فطری به سوی خدا را به غریزۀ جست وجوی مادر در طبیعت کودک تشبیه می کند، غریزه ای که به صورت ناآگاهانه در کودک وجود دارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فطرت نوعی خاص از آفرینش و راهنمای انسان به سوی خدا است.
فطرت واژه ای عربی از ماده (ف، ط، ر) است. «فطر» در عربی به معنی شکافتن و آفریدن ابتدائی و بدون سابقه، آمده است. و در قرآن به هر دو معنی به کار رفته است. (افی الله شک فاطر السموات و الارض اذا السماء انفطرت. )
مراد از فطرت
فطرت بر وزن فعله برای بیان حالت فعل و به معنی سرشت، طبیعت و خلقت خاص است فطرت و فطریات اصطلاح های متعددی دارد اما آن چه منظور این مقاله است، نحوه خاص آفرینش انسان است: «انسان فطرت دارد» به این معنی است که انسان مانند لوح سفید یا خمیر شکل یافته ای، به دنیا نمی آید بلکه از آغاز بینش ها و گرایش های خدادادی خاصی را به همراه دارد که انتخاب ها و افعال او را در طول زندگی جهت می دهد و منظور از «فطری بودن توحید» این است که انسان نسبت به تعالیم انبیاء، لااقتضاء و خنثی نیست، بلکه در سرشت انسان، فطرت و تقاضایی است که بعثت انبیا پاسخگوی آن است و پیامبران الهی چیزی را عرضه داشته اند که بشر طبق سرشت خود در جست و جوی آن است. اگر ما برای انسان یک سلسله ویژگی ها در اصل خلقت قائل باشیم، مفهوم فطرت را می دهد. فطرت انسان یعنی ویژگی هایی در اصل خلقت و آفرینش انسان. در دیدگاه قرآنی، در سرشت انسان، ویژگی هایی نهفته است که انسانیت او وامدار آنها است. فطرت، راهنمای انسان به سوی خدا است.
فطرت در قرآن
قرآن کریم این کلمه را برای انسان و رابطه او با دین به کار می برد. 
[ویکی شیعه] فِطرَت یا سِرِشت به نوع آفرینش انسان گفته می شود که خدادادی و مادرزاد بوده و بین همه انسان ها مشترک است. فطرت به دو شاخۀ فطرت شناختی و فطرت گرایشی تقسیم می شود. بر اساس قرآن و روایات، شناخت خدا و گرایش به توحید از مصادیق فطرت هستند.
فطرت از ریشه «فطر» در لغت به معنای شکافتن، اختراع بدون الگو و نمونه قبلی، و صفات و ویژگیهای مادرزاد آمده است. 

جملاتی از کلمه فطرت

نه بدان نیست تو را افسر زر از بر سر که ز فطرت چو ملوک از در افسر سر نیست
این گفته مودودی در گذشته مصداق پیدا کرده و در حال و آینده نیز تاریخ گواهی می‌دهد که این برداشت یکی از واقعیت‌های لایزال قدرت الهی و از قضاوت‌های غیرقابل انکار فطرت است.
هزاران سال با فطرت نشستم به او پیوستم و از خود گسستم
تا قبل از سده هجدهم، وجود خدا به اندازه ای در جهان غرب پذیرفته شده بود که حتی احتمال امکان وجود بی‌خدایی واقعی زیر سؤال بود. این عقیده که نظریه فطرت خوانده می‌شود بر آن است که تمام افراد از زمان تولد به خدا اعتقاد دارند؛ و اگر کسی خود را بی‌خدا می‌داند، در واقع تنها در حالت انکار وجود خداست.
زگرد رغبت خاطر فرو شو دیده فطرت اگر خواهی که حسن خار و گل یک یک عیان بینی
در واقع او یک شخص ماجراجو، خود-باور و فطرتاً رهبر خوب بود. به عنوان یک ناخدای جوان، در ۳۰ سالگی، او به کشف معادن و تأسیس شهرها پرداخت؛ لذا بر عرف پرتغالی‌ها، مردم از آلبرتو دو کانتو ای دیاس د ویرا یاآلبرتو ویرا دوکانتو هراس داشتند و به او احترام قایل بودند. به همین علت، او مکرراً خود را به عنوان شهردار بنیان‌گذار سالتیلو تحمیل می‌کرد.
تو خود پرگاری اندر اصل فطرت بگویم تا بدانی وصل فطرت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم