فرهنگ

فرهنگ

واژه فرهنگ به مجموعه‌ای از باورها، ارزش‌ها، رفتارها، آداب و رسوم، هنر، زبان و دانش یک جامعه یا گروه خاص اشاره دارد که به عنوان یک پدیده اجتماعی و انسانی، تأثیر عمیقی بر زندگی افراد و جوامع دارد و شامل جنبه‌های متنوعی است.

جنبه‌های مختلف

آداب و رسوم: به مجموعه رفتارها و سنت‌هایی اطلاق می‌شود که در یک تمدن خاص شکل گرفته و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. این آداب می‌توانند شامل جشن‌ها، مراسم‌های مذهبی، آیین‌های اجتماعی و حتی روش‌های خاص تعاملات روزمره باشند.

زبان: نه تنها وسیله‌ای برای برقراری ارتباط است، بلکه حامل تمدن و هویت یک جامعه به شمار می‌رود. زبان‌ها با یکدیگر تفاوت‌های زیادی دارند و هر زبان شامل اصطلاحات و عبارات خاصی است که معنای عمیق فرهنگی را در خود جای داده است.

هنر: شامل اشکال مختلفی است که انسان‌ها از طریق آن‌ها احساسات، تفکرات و تجربیات خود را بیان می‌کنند. این اشکال می‌توانند شامل موسیقی، نقاشی، تئاتر، ادبیات و رقص باشند. هنر نه تنها به عنوان یک وسیله تفریحی بلکه به عنوان یک روش برای نقد اجتماعی و بیان هویت‌های فرهنگی عمل می‌کند.

باورهای مذهبی و فلسفی: جزء جدایی‌ناپذیر فرهنگ هستند و می‌توانند بر نگرش‌ها و رفتارهای فردی و اجتماعی تأثیر عمیقی بگذارند. این باورها شامل نظام‌های اعتقادی، اصول اخلاقی و فلسفه‌های زندگی هستند که در طول زمان شکل گرفته و تکامل یافته‌اند.

نظام‌های ارزشی: شامل مجموعه اصول و ارزش‌هایی هستند که یک جامعه به آن‌ها احترام می‌گذارد و بر اساس آن‌ها رفتار می‌کند. این ارزش‌ها می‌توانند شامل عدالت، صداقت، احترام به دیگران و مسئولیت‌پذیری باشند. نظام‌های ارزشی نه تنها بر رفتارهای فردی تأثیر می‌گذارند، بلکه می‌توانند به شکل‌گیری قوانین و سیاست‌های اجتماعی نیز کمک کنند.

لغت نامه دهخدا

فرهنگ. [ ف َ هََ ] ( اِ ) ( از: فر، پیشوند + هنگ از ریشه ثنگ اوستایی به معنی کشیدن وفرهختن و فرهنگ ) هر دو مطابق است با ادوکات و اِدوره در لاتینی که به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است. ( حاشیه برهان چ معین ). به معنی فرهنج است که علم و دانش و ادب باشد. ( برهان )

فرهنگ معین

(فَ هَ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - علم، دانش. ۲ - تربیت، ادب. ۳ - واژه نامه، کتاب لغت. ۴ - عقل، خرد. ۵ - تدبیر، چاره.

فرهنگ فارسی

( وزارت ). در عهد ناصرالدین شاه وزارت علوم نام داشته در دوره مشروطیت وزارت معارف و اوقاف و صنایع مسبظرفه را تصویب کرد و رسیدگی بامور تمام مداس و تعلیمات مملکت باین وزارتخانه سپرده شد. در زمان حکومت پهلوی وزارت فرهنگ نام گرفت. سازمان وزارت فرهنگ در سال تحصیلی ۳٠ ۱۳۲۹ ه ش. عبارت بوده است از: وزیر معاون فنی معاون اداری مدیر کل فنی مدیر کل اداری. ادارادت: اداره دفتر وزارتی اداره کل تعلیمات عالیه و روابط فرهنگی دبیرخانه شورای عالی فرهنگ اداره کل بازرسی اداره کل اوقاف اداره کل هنرهای زیبا اداره کل کارگزینی اداره کل فرهنگ شهرستانهااداره کل حسابداری اداره کارپردازی اداره ساختمان اداره باستان شناسی وموزه اداره انطباعات و تبلیغات کتابخانه ملی اداره تربیت بدنی آموزش فنی و حرفه یی آموزش روستایی. و در ۱۳۳۶ ه ش. مهمترین ادارات وزارت فرهنگ عبارت بوده است از: اداره تربیت معلم آموزش حرفه یی و کشاورزی و خانه داری تعلیمات اکابر تعلیمات عشایر تعلیمات اجباری امورکودکستانها مطالعات و برنامه ها امتحانات تربیت بدنی بهداری آموزشگاهها همکاری ( با ادارات اصل ۴ ) نگارش فرهنگ شهرستانها هنرهای زیبا تعلیمات علیه امور دانشجویان اعزامی بخارجه باستان شناسی و موزه کتابخانه ملی اوقاف و تحقیق اوقاف بازرسی حسابداری کار گزینی ساختمان. از آغاز سال ۱۳۳۶ ه ش. فرهنگ تهران از وزارتخانه مجزا شده مانند استانهای دیگر مستقیما اداره گردید. در سال ۱۳۴۳ ه ش. وزارت مذکور بدو وزارتخانه تبدیل شد: [ وزارت آموزش و پرورش ] که اداره مدارس بعهده آن محول گردید [ و وزارت فرهنگ و هنر ] که اداره کلیه امور مربوط بهنرها موزه ها کتابخانه ها و غیره را عهده دار شد.
فرهنج:علم، دانش، ادب، معرفت، تعلیم وتربیت آثارعلمی وادبی یک قوم یاملت، کتاب لغت، کتابی شامل لغات یک زبان وشرح آنها
( اسم ) ۱ - ادب ( نفس ) تربیت ۲ - دانش علم معرفت: نیست فرهنگی اندرین گیتی که نیاموخت از شه آن فرهنگ. یا وزارت فرهنگ. وزارت خانه ای که امور تعلیم و تربیت افراد مملکت را به عهده دارد. توضیح این وزارت در اواسط قاجاریه به نام وزارت علوم و سپس وزارت معارف نامیده می شد. فرهنگستان ایران نام آن را به وزارت فرهنگ مبدل کرد. ۳ - مجموعه آداب و رسوم: و فرهنگ شاهان و مهتران و فرزانگان و کارساز پادشاهی... ۴ - مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم. ۵ - کتابی که شامل لغات یک یا چند زبان و شرح آنهاست: فرهنگ جهانگیری فرهنگ سروری ۶ - کاریز آب. یا دهن فرهنگ. جایی از کاریز که آب بر روی زمین آید.
ابوالقاسم یکی از فرزندان مرحوم وصال شیرازی است که با ادوارد برون ایران شناس بزرگ انگلیسی مکاتبه و برخورد داشته و اشعاری نیز می سروده است.

فرهنگ اسم ها

اسم: فرهنگ (پسر، دختر) (فارسی، اوستایی، پهلوی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: farhang) (فارسی: فرهنگ) (انگلیسی: farhang)
معنی: آداب، رسوم، اندیشه، هنر، شیوه ی زندگی، شعور، تربیت اجتماعی، پدیده ی کلی پیچیده ای از آداب، و شیوه ی زندگی که در طی تجربه ی تاریخی اقوام شکل می گیرد و قابل انتقال به نسل های بعدی، قاموس و لغت نامه، ( در گفتگو ) به معنی ادب، شعور یا تربیت اجتماعی، ( در قدیم ) به معنای علم و معرفت، عقل و خرد، تدبیر و چاره، علم، دانش، عقل، ادب، نام مادر کیکاووس پادشاه کیانی

فرهنگستان زبان و ادب

{culture} [باستان شناسی، جامعه شناسی] مجموعۀ عادات و رفتارهایی که در یک جامعۀ انسانی عمدتاً ازطریق فرایندهای اجتماعی و نه فرایندهای زیستی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و در نمادها، باورها، هنر، مهارت ها، آداب و رسوم آن جامعه انعکاس می یابد
{dictionary} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] منبعی حاوی سیاهه ای از واژه های یک یا دو یا چند زبان که به ریشه، تلفظ، معنا، کاربرد، مترادف ها، مشتقات و تاریخ واژه، یا برخی از آنها اشاره می کند و معمولاً به ترتیب حروف الفبا مرتب شده است متـ. واژه نامه

دانشنامه آزاد فارسی

در جامعه شناسی و انسان شناسی، راه و روش زندگی جامعه ای خاص یا گروهی از مردم دربردارندۀ اموری چون الگوهای اندیشه، باورها، رفتارها، رسوم، سنت ها، مناسک، پوشاک، زبان و هنر، موسیقی و ادبیات. باستان شناسان از این واژه برای اشاره به بقایای اشیا یا مصنوعاتی که سندی بر وجود یک گروه بندی اجتماعی باشد، استفاده می کنند. تعریف دقیق مفهوم فرهنگ به آسانی میسر نیست، زیرا چندین رشتۀ متفاوت در حوزۀ اندیشه به نحو های مختلف از آن استفاده می کنند. کاربرد نخستین آن در علوم اجتماعی عبارت است از مجموع روش های زندگی، چه در زمینۀ مادی و چه در زمینۀ معنوی، در جامعه ای خاص. واژۀ «فرهنگ» در معنایی عام، معمولاً به هنرها و فعالیت های روشنفکرانه نیز اطلاق می شود؛ بدین ترتیب، زمانی که از فردی بافرهنگ (یا فرهیخته) سخن می گوییم، منظورمان کسی است که می کوشد چنین زمینه هایی را درخود پرورش دهد. در این مورد، ممکن است مفهوم فرهنگ عالی در مقابل مفهوم فرهنگ توده ها یا فرهنگ عامیانه مطرح شود که در مورد اخیر منظور بیشتر جنبه های سرگرم کننده در فرهنگ است، تا ابعاد فکری آن. با این وصف، رشتۀ دانشگاهی ای که عنوان مطالعات فرهنگی دارد تفاوتی کیفی میان این دو نوع قائل نیست و هر پدیدۀ فرهنگی، از یک خوانندۀ پاپ تا رُمانی نوشتۀ لئون تولستوی، را به یک نحو تحلیل و بررسی می کند. ریشۀ واژۀ «فرهنگ» در زبان لاتینی cultura است که معنی آن «کشت زمین» است. این معنی قدیمی را هنوز هم می توان در واژگانی هم چون Agriculture (کشاورزی) مشاهده کرد. از این ریشه، صورت های تمثیلی مفهومی فکری نیز گرفته شده است. چنان که می گوییم: culture of the Mind (پرورش ذهن)، که اصطلاح رایج در قرن ۱۷ و به معنی رشد و تقویت ذهن بود. فرهنگ درواقع فرآیند محقق کردن چنین هدفی درنظر گرفته می شد. در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ معنی فرهنگ از تمرکز بر مفهم فرآیند به تمرکز بر مفهوم تحقق کشیده شد؛ بدین ترتیب، فرهنگ را کمابیش در ترادف با مفهوم تمدن عموماً موقعیتی از اندیشمندی و رشد اخلاقی در جامعه به حساب می آوردند. در اواخر قرن ۱۹، واژۀ «فرهنگ» وارد زبان علوم اجتماعی جدید شد. ای بی تیلور در کتاب خود موسوم به فرهنگ ابتدایی فرهنگ را مجموعه ای پیچیده و کلی، شامل دانش، اعتقاد، هنر، اخلاق، قوانین، آداب و رسوم و هرنوع قابلیت و عادات دیگر که انسان ها به مثابۀ عضوی از جامعه کسب کرده اند، تعریف کرد. در آغاز، قوم شناسان و انسان شناسان به فرهنگ جوامع غیرغربی تا اندازه ای به مثابۀ جوامع پست نگاه می کردند و این که آن ها در جوامع خود نیز فرهنگ عامه (فولکلور) و رسوم سنتی را بار دیگر کشف کرده و ارزش گذاری می کردند، تأثیری بر این دیدگاه نداشت. اما از آن زمان تا امروز، واژۀ فرهنگ معنی خنثاتری به خود گرفته است. بریتانیا و ایالات متحد، هردو کشورهایی چندفرهنگی اند و این امر تا حد زیادی چونان عاملی در غنی شدن جوامع آن ها درنظر گرفته می شود. البته ممکن است تفاوت های فرهنگی با هدف تفرقه انداختن در جامعه ای تشدید شوند، چنان که در طول جنگ داخلی خونین یوگسلاوی شاهدش بودیم.
فرهنگ (نشریه). نخستین نشریۀ اصفهان. از ۲ جمادی الاول ۱۲۹۶ تا ۱۲ محرم ۱۳۰۸ق، به فرمان سلطان مسعود میرزا ظل السلطان و به مدیریت میرزا تقی حکیم باشی کاشانی و سپس میرزا محمود افشار، با چاپ سنگی منتشر شد.
فرهنگ
فرهنگ

جملاتی از کلمه فرهنگ

گرانمایه را نام هوشنگ بود که گفتی همه هوش و فرهنگ بود
بیا اصلش بگو تا از کیان است که با فر و فرهنگ کیان است
همه دانش و رای و فرهنگ و سنگ همه چاره و پند و نیرنگ و رنگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم