فرصت به معنای موقعیتی است که فرد میتواند از آن برای دستیابی به اهداف یا خواستههای خود استفاده کند. این مفهوم به توانایی فرد در شناسایی و بهرهبرداری از موقعیتهای مناسب اشاره دارد. همچنین میتوانند در زمینههای مختلفی مانند شغل، تحصیل، سرمایهگذاری و روابط اجتماعی به وجود آیند و اهمیت آنها در توانایی فرد برای پیشرفت و موفقیت در زندگی قابل توجه است. شناسایی فرصتهای جدید نیازمند دقت و توجه به محیط اطراف است. فرد باید به تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فناوری توجه کند و از تجربیات گذشته خود بهرهبرداری کند. همچنین، توسعه مهارتهای ارتباطی و شبکهسازی میتواند به شناسایی فرصتها کمک کند. تحلیل بازار و شناخت نیازهای موجود نیز از دیگر روشهای موثر در شناسایی فرصتهای جدید به شمار میرود.
فرصت
لغت نامه دهخدا
فرصت. [ ف ُ ص َ ] ( ع اِ ) فُرصة. نوبت. ( اقرب الموارد ). موقع. مجال. ( ناظم الاطباء ): اگر در حیرت روزگار گذارم فرصت فایت شود.( کلیله و دمنه ). یاد کرده می آید ضایع گردانیدن فرصت. ( کلیله و دمنه ). در آن فرصت که من در خدمت مولانا سعدالدین... می بودم. ( انیس الطالبین ص 142 ). در یک فرصت که حضرت خواجه ما قدس اﷲ روحه در قرشی بودند. ( انیس الطالبین ص 139 ). باز به مرو آمد و بعد از فرصتی بار گیر به هرات رفت. ( از رشحات علی بن حسین کاشفی ).
- به فرصت؛ با استفاده از فرصت. در موقع مناسب: دمنه به فرصت خلوتی طلبید. ( کلیله و دمنه ).
- فرصت دادن؛ وقت دادن. مهلت دادن.
فرهنگ عمید
۲. زمان، وقت.
* فرصت دادن: (مصدر لازم ) وقت و مجال دادن به کسی برای انجام کاری.
* فرصت داشتن: (مصدر لازم ) وقت مناسب داشتن برای انجام دادن کاری.
* فرصت یافتن: (مصدر لازم ) به دست آوردن وقت مناسب برای انجام کاری.
فرهنگ اسم ها
معنی: زمان، وقت، وقت مناسب برای انجام کاری، زمان و وقت، ( اَعلام ) فرصت شیرازی: [، قمری]، متخلص به فرصت، ادیب، شاعر، موسیقیدان و نقاش ایرانی عصر قاجار، مؤلف اشکال المیزان در منطق، آثار عجم در تاریخ، بحورالالحان در موسیقی آوازی و دیوان اشعار، ( در اعلام ) نام شاعر و ادیب و موسیقی دان معروف ایرانی ملقب به فرصت الدوله شیرازی در قرن سیزدهم ( هـ ق )
جملاتی از کلمه فرصت
فرصت نشو و نما عیار این باز بچه است رنگ تا پر میگشاید میبرد دستار گل
چون صبح چه نازم به متاع رم فرصت از دامن برچیده بلند است دکانم
مده فرصت از دست دیگر که هم را عجب دانم ار باز ببینیم دیگر