کلمه غت در زبان فارسی به معنای نادرست و بیمحتواست و به عنوان واژهای ادبی و شاعری نیز به کار میرود. تلفظ صحیح آن به صورت غُنَت یا غَت است. توجه به تلفظ درست این کلمه میتواند به درک بهتر متن کمک کند. این واژه معمولاً در آثار شاعرانه و ادبی به کار میرود. پیش از استفاده از این کلمه، لازم است به معنای آن توجه شود، زیرا ممکن است در برخی موارد به دلیل صداقت یا محتوای نادرست، به اشتباه تعبیر شود. به طور کلی، این واژه در متون ادبی و شعر کاربرد دارد و باید در زیباترین و مناسبترین زمینهها به کار رود. همچنین در نوشتن، رعایت قواعد نگارشی دیگر کلمات در جمله نیز اهمیت دارد. باید دقت کرد که این کلمه به درستی در جمله قرار گیرد و با سایر کلمات همخوانی داشته باشد. به طور کلی یک واژه خاص است و باید در متن و زمینهای مناسب به کار رود تا پیام به درستی منتقل شود.
غت
لغت نامه دهخدا
هست با فضل شیخ بواسحاق
تیر گردون ز راه دانش غت.
شمس فخری ( از آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ شعوری ).
|| کسی که خودرا کسی می داند و زود از جا درمیرود. ( فرهنگ نظام ).
غت. [ غ َت ت ] ( ع مص ) رنجانیدن کسی را در کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): غته بالامر غتّاً. ( منتهی الارب ). || غت در آب؛ غوطه دادن کسی را در آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسی را سر به آب فروبردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || غت در سخن؛ سرزنش کردن کسی را به سخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || اندک اندک خوردن آب را بی جدا کردن کاسه از دهن. || اندوهمند کردن. || خبه کردن و مانده گردانیدن ستور را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یقال: غت الدّابة شوطاً او شوطین؛ ای اتعبها فی رکضها.( منتهی الارب ). || در پی یکدیگر آوردن چیزی را. || خنده پنهان داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پنهان کردن خنده. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
رنجانیدن کسی را در کار غت در آب غوطه دادن کسی را در آب اندک اندک خوردن آب را بی جدا کردن کاسه از دهن
جملاتی از کلمه غت
رشک آیدم ز تیغت بر عاشقان دیگر این لطف هم مرا کن از بهر آن جوانی