لغت نامه دهخدا
عنکبوتی. [ ع َ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عنکبوت. رجوع به عنکبوت شود. || ( اِ )صفحه ای باشد مشبک بر اسطرلاب. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به عنکبوت اسطرلاب و اسطرلاب شود. || عنکبوتیه چشم، که از طبقات چشم است:
مانند عنکبوت سطرلاب رخنه شد
اطباق عنکبوتی این دیده بی تاب ( ؟ ).کمال الدین اسماعیل.از پرده عنکبوتی نرگس تو
در دل زده عنکبوت مژگان تو چنگ.؟رجوع به عنکبوتیه شود.