عمایت

عمایت

در معنای ضلالت و گمراهی به حالتی اشاره دارد که فرد از مسیر درست و حقیقت منحرف شده و در جهل یا اشتباه به سر می‌برد این مفهوم به ویژه در متون دینی و فلسفی به کار می‌رود و به معنای دور شدن از هدایت و راه راست است.

در این زمینه، عمایت می‌تواند به معنای عدم شناخت حقیقت، پیروی از افکار نادرست یا انحراف از اصول اخلاقی و دینی باشد افرادی که در حالت عمایت به سر می‌برند، معمولاً به دلیل نداشتن آگاهی یا درک صحیح از مسائل، به سمت گمراهی می‌روند.

این واژه در متون دینی به عنوان یک هشدار برای افراد به کار می‌رود تا از انحراف و گمراهی دوری کنند و به دنبال حقیقت و هدایت باشند.

واژه عمایت به معنای سکوت یا خاموشی نیز هست و در برخی موارد می‌تواند به معنای عدم پاسخگویی یا عدم واکنش به یک موضوع یا موقعیت خاص نیز تعبیر شود.

لغت نامه دهخدا

عمایت. [ ع َ ی َ ] ( ع اِمص ) عمایة. گمراهی و ضلالت. ( ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ). || ستیهیدگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). غوایت و لجاج در باطل. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). لجاجت. نافرمانی. عَماءة. عَمیّة. عمّیّة. رجوع به عماءة و عمیة شود: ابوعلی هم بر آن غوایت و عمایت مصرّ و مستمر. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 120 ). || ( اِ ) بقیه تاریکی شب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از تاج العروس ). تاریکی صبحگاهی. ( از لسان العرب ). عمایةالصبح؛ بقیه تاریکی از شب پیش از آن. ( از متن اللغة ). || قطعه ابر متراکم. ( از لسان العرب ) ( از متن اللغة ). عَماءة. عَماة. رجوع به عماءة و عماة شود.
عمایة. [ ع َ ی َ ] ( ع مص ) رجوع به عمایت شود.
عمایة. [ ع َ ی َ ] ( اِخ ) گویند کوهی است مشهور در بحرین. و گویند عمامیة و بذیل دو کوهند در عالیة. و نیز گویند عمایة کوهی است در نجد در بلاد بنی کعب و ازآن ِ حریش و حق و عجلان و قشیر و عقیل. و چون هرچه وارد این کوه شود نام و اثر او از بین میرود، لذا آن را بدین نام خوانده اند. و آن کوهی است مستدیر وحداقل طول و عرض آن ده فرسخ باشد. این کوه از تپه هایی پی در پی و قرمزرنگ تشکیل شده است. و در آن آبهایی اندک و شغال و پلنگ یافت شود. و درختانی بسیار دارد که اکثر آنها درخت «بان » است و قله هایی دارد که نتوان آنها را پیمود. ( از معجم البلدان ). عمایة، کوهی است در بلاد هذیل. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ).

فرهنگ معین

(عَ یَ ) [ ع. عمایة و عماءة ] (اِمص. ) ۱ - گمراهی. ۲ - لجاج، ستیهندگی.

فرهنگ عمید

۱. لجاج، خیره سری.
۲. گمراهی.

ویکی واژه

گمراهی.
لجاج، ستیهندگی.

جملاتی از کلمه عمایت

قومی بسوی کعبه و قومی بسوی دیر تا قسم ما از این دو عمایت کدام شد

«وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» در روزگار فترت پیش از مبعث مصطفی عربی جمال اسلام روی در نقاب عزّت کشیده بود، قومی بودند که طبع را مؤثّر و محدث نهادند راهی بر گرفتند که نهایت آن راه جز عمایت و ضلالت نبود، عقل را خدای نهاده، طبع را رسول ساخته

«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» قرآن دلیلی ظاهرست و رهروان را و چراغی روشن جویندگان را، همی اهل حق را دل گشاید و بسوی حق راه نماید، پس اگر جوینده با تقصیر بود و در نظر وی قصور بود و از عنایت حق دور بود قرآن مرور اسباب ضلالت و عمایت بود

ذره خیر بی‌گشادی نیست چشم بگشا اگر عمایت نیست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم