عاصف

عاصف اسم پسر و یک نام عربی است که معنای آن به بادهای تند و شدید اشاره دارد. این نام به نوعی به قدرت و شدت عناصر طبیعی ارتباط دارد و در فرهنگ قدیمی به معنای تند و سخت نیز به کار می‌رفته است. عاصف نه تنها به عنوان یک نام زیبا و پر معنی شناخته می‌شود، بلکه به دلیل بار معنایی عمیقش، در متون مذهبی و قرآنی نیز مورد توجه قرار گرفته است. این مفهوم می‌تواند نماد قدرت و تأثیرگذاری در زندگی انسان‌ها باشد. در واقع، عاصف به نوعی به ویژگی‌های قوی و تأثیرگذار اشاره دارد که می‌تواند در زندگی هر فردی نمایان شود.

لغت نامه دهخدا

عاصف. [ ص ِ ] ( ع ص ) مایل و خمیده هر چه باشد. سهم عاصف؛ تیر کج و مائل از نشانه. || سخت: ریح عاصف؛ باد سخت. یوم عاصف؛ روز باد تند.ج، عواصف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(ص ) [ ع. ] ۱ - (ص. ) مایل، خمیده. ۲ - تند، شدید. ۳ - (اِ. ) باد سخت و تند. ج. عواصف.

فرهنگ عمید

۱. تند، شدید.
۲. (اسم ) باد تند و شدید.

فرهنگ فارسی

مایل، خمیده، ونیزبه معنی تندوشدید، بادتندوسخت
۱ - ( صفت ) مایل خمیده: سهم عاصف ( تیر کج و مایل از نشانه ). ۲ - سخت شدید: ریح عاصف ( باد سخت ) یا یوم عاصف. روز باد تند. ۳ - ( اسم ) باد سخت و تند جمع عواصف.
مایل و خمیده هر چه باشد سهم عاصف

فرهنگ اسم ها

اسم: عاصف (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: āsef) (فارسی: عاصِف) (انگلیسی: asef)
معنی: باد تند و شدید، تندباد، ( در قدیم ) تند، سخت، شدید

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَاصِفٍ: تند - سریع
ریشه کلمه:
عصف (۷ بار)
شدت. برگ. کاه.. آمد به آن بادی تند. اعمال کافران همچون خاکستری است که باد بر آن در روز طوفانی به شدت وزیده. «ریحٌ عاصِفَةٌ» یعنی باد طوفانی.. عصف را در آیه برگ، کاه و علف حبوبات گفته‏اند. المیزان آن را غلاف حبوبات از قبیل عدس و لوبیا و غیره گفته است. قول المیزان از همه بهتر و درست‏تر است زیرا «ذوُالْعَصْفِ» مقابل «ذات الْاَکْمام» است که درباره نخل آمده همان طور که از اکمام غلاف خرما مراد است از ذوالعصف نیز غلاف حبوبات مراد است در صحاح و قاموس در معنی «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ» گفته شده «کَوَرَقٍ اُکِلَ حَبُّهُ وَ بَقِیَ تِبْنُهُ» مانند برگی که دانه‏اش خورده شده و کاهش باقی مانده است. علی هذا مراد از عصف در آیه غلاف دانه هاست و چون آنها بالاخره کاه خواهند شد بر آنها عصف اطلاق شده است و چون ذوالعصف از صفات مخصوصه حبّ است لذا نمی‏شود آن را برگ معنی کرد.. اگر مأکول به معنی جویده شده باشد مثل. که ظاهراً به معنی جویدن است، معنی آن است که خدا یاران فیل را مانند برگ و کاه جویده گردانید وگرنه باید عصف مأکول را همانطور که از صحاح و قاموس نقل شد به معنی غلافی که که مغزش خورده شده و پوستش مانده است بگیریم. المیزان گفته: عصف مأکول برگی است که دانه‏اش خورده شده و یا پوستی که مغزش خورده شده به قول بعضی مراد از عصف مأکول برگی است که اکال (کرم) آن را خورده و فاسد کرده است. ناگفته نماند عصف مأکول را سرگین معنی کردن درست نیست و از ساحت قرآن به دور است. اگر مراد از عصف مأکول پوستی که مغزش خورده شده باشد، مقصود از آیه آن است که خداوند شوکت و نیرو و اقتدار آنها را به وسیله حجاره سجّیل گرفت و بی نیرو و ضعیف و پراکنده شدند همانطور که قشر پس از خورده شدن مغز بی فایده می‏شود. به درستی معلوم نیست که اصحاب فیل همه مرده‏اند یا عدّه‏ای متفرق و پراکنده شده و عدّه‏ای مرده‏اند وجه دوم درست است.. ظاهراً مراد از عاصفات بادهای طوفانی است مثل. مشروح سخن در «رسل» گذشت.

ویکی واژه

مایل، خمیده.
تند، شدید.
باد سخت و تند.
عواصف.

جملاتی از کلمه عاصف

ز مرکبش به گه تک سه باد رشک برند یکی شمال و دوم عاصف و سیوم صرصر
چون جست باد دولت تو مغتنم شمار زیرا که هست عاصفه را بیگمان سکون
عاصفه چون بیهده گرد آمده حاصل کارش همه گرد آمده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال کارت فال کارت فال ای چینگ فال ای چینگ استخاره کن استخاره کن