صعوبت

فرهنگ معین

(صُ بَ ) [ ع. صعوبة ] ۱ - (مص ل. ) دشوار شدن کار. ۲ - (اِمص. ) سختی، دشواری.

فرهنگ عمید

[عربی: صعوبة]
۱. دشوار شدن، سخت شدن، مشکل شدن کار.
۲. دشواری و سختی کار.

فرهنگ فارسی

دشواروسخت شدن، مشکل شدن کار، دشواری وسختی کار
۱ - ( مصدر ) دشوار شدن کار مشکل گردیدن مقابل سهولت آسانی. ۲ - ( اسم ) دشواری سختی عسرت مقابل سهولت آسانی. ۳ - زحمت محنت. ۴ - درماندگی.

ویکی واژه

دشوار شدن کار.
دشوار، دشواری، سختی، مقابل سهولت.

جمله سازی با صعوبت

این اشارت به امر فاَستَقِم است هر چه دانی صعوبت تو کم است
هست آن یخ زان صعوبت یادگار یادگار صیف در دی این ثمار
بغدادی در طرح مباحث منطقی ضمن اینکه به آثار ارسطو توجه دارد، از ابن سینا متأثر است. از این روی، می‌بینیم که تعریف را پیش از مبحث قضایا مطرح کرده‌است. از ویژگی‌های برجستهٔ اثر منطقی بغدادی توجه به مباحث فلسفهٔ منطق، که بیشتر جنبهٔ معرفت شناختی دارند، است مانند بحث از صعوبت یا سهولت حد یا امکان ذهنی و ضرورت در مقابل امکان و ضرورت خارجی.