لغت نامه دهخدا
صرخ. [ ص ُ ] ( اِخ ) کوهی است بشام. ( منتهی الارب ).
صرخ. [ ص ُ ] ( اِخ ) کوهی است بشام. ( منتهی الارب ).
سرخ
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۵(بار)
صراخ و صریخ به معنی صیحه شدید، (فریاد) و یاری طلبیدن و یاری کردن است (اقرب) صریخ به معنی فریادرس و کمک نیز آمده است. و اگر میخواستیم غرقشان میکردیم فریادرسی نداشتند و نجات نمییافتند. مصرخ به معنی صریخ و فریادرس است. قول شیطان است مه به پیروان خود روز آخرت خواهد گفت مرا ملامت نکنید. خودتان را ملامت کنید. من فریادرس شما نیستم. شما فریادرس من نیستید. *. اصطراخ در اصل باتاء منقوط است که بطاء قلب شده وآن به معنی استغاثه و ناله است یعنی اهل آتش در آن فریاد میکشند و ناله میکنند که: خدایا ما را خارج کن تا کار صالح انجام دهیم. استصراخ یاری خواستن است.
💡 قبیله صرخه در جنگ هشت ساله عراق بر علیه ایران شمار زیادی از مردم خود را برای دفاع از کشور ایران از دست داد.
💡 و روی ان اللَّه تعالی اطّلع علی جهنم، فقال یا جهنم، فصرخت و اکل بعضها بعضا خوفا، حیث قال لها یا جهنم، ان یعذبها باشد منها، ثم قال لها اسکنی، فانت محرمة علی من قال لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ.
💡 نخستین شاعری که به نوع ادبی مناظره پرداخته، اسدی صاحب گرشاسبنامه و لغت فرس اسدی است. از او مناظرههایی به نامهای مناظره آسمان و زمین، مغ و مسلمان، نیزه و کمان، شب و روز، عرب و پارسی بهجا ماندهاست. همچنین در اشعار ناصرخسرو نیز مناظره به کار رفتهاست.
💡 بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت شهر فتحالمبینِ صرخه ۲۷۶۹ نفر (۵۹۴ خانوار) است.
💡 برای غرب کرخه، منطقهٔ صرخه با تصاویر رهبران قبیلهٔ صرخه در مضیفهای خود شناخته میشود. صرخه به عنوان یکی از شهرهای بخش فتح المبین مترادف با زبان اجتماعی این مردان قرار گرفتهاست.
💡 صرخه در لغت به معنای فریادی با آهنگ خشم است و بنابر منابع معتبر تبارشناسی عرب، نام جد بزرگ قبیلهٔ صرخه معرفی شدهاست.