صدفی به رنگی اطلاق میشود که مایل به سفید است و به طور خاص شبیه به برخی از رنگهای صورتی کمرنگ میباشد. این رنگ زیبا و ملایم در صدفهای دریایی دیده میشود و به خاطر درخشش خاص و ظرافتش، توجه بسیاری را به خود جلب میکند. رنگ صدفی به عنوان یک رنگ آرامشبخش و دلنشین شناخته میشود و در طراحی داخلی و مد به وفور استفاده میشود. این رنگ به دلیل ارتباطش با طبیعت و زیباییهای دریایی، حس تازگی و آرامش را منتقل میکند و میتواند به فضاهای مختلف زندگی روحی تازه ببخشد. صدفی به عنوان یک رنگ خنثی نیز شناخته میشود و به راحتی با دیگر رنگها ترکیب میشود. به همین دلیل، در انتخاب رنگ برای لباسها، دکوراسیون و حتی لوازم آرایشی، رنگ صدفی گزینهای محبوب و پرطرفدار است.
صدفی
لغت نامه دهخدا
صدفی. [ ص َ دَ ] ( اِخ ) عبدالرحمان بن احمدبن یونس بن عبدالاعلی مکنی به ابوسعید متولد سال 281 هَ. ق. بقاهره. وی مورخ و محدث و نسبت اوبه صدف است و آن قبیله ای است از حمیر که به مصر فرود آمدند. صدفی را دو تاریخ است یکی بزرگ در اخبار مصر و رجال آن و دیگری کوچک در ذکر غرباء وارد به مصر.وی به سال 347 هَ. ق. بقاهره درگذشت. ( الاعلام زرکلی ص 484 ). در قاموس الاعلام ترکی وفات وی را به سال 337 نوشته و گوید: او از اصحاب امام شافعی بود ولی ظاهراً او را با صدفی یونس بن عبدالاعلی اشتباه کرده است.
صدفی. [ ص َ دَ] ( اِخ ) یونس بن عبدالاعلی بن موسی بن میسرة مکنی به ابوموسی متولد به سال 170 هَ. ق. به مصر. وی از بزرگان فقها و عالم به اخبار و حدیث و عقلی وافر داشت. صحبت امام شافعی دریافت و از او حدیث فراگرفت و به سال 264 هَ. ق. به مصر درگذشت. ( الاعلام زرکلی ص 1187 ).
صدفی. [ ص َ دَ ] ( اِخ ) ابوایوب. تابعی است.
فرهنگ فارسی
۱ - منسوب به صدف. ۲ - برنگ صدف بگونه صدف. ۳ - ( اسم ) قسمی اسطرلاب است.
ابو ایوت تابعی است
دانشنامه عمومی
نخستین استفاده ثبت شده از صدف حلزونی یا خرچنگ به عنوان نام یک رنگ در انگلیسی در سال ۱۹۲۶ بود.
در سال ۱۹۸۷، «صدف دریایی» به عنوان یکی از رنگ های X11 گنجانده شد.
دانشنامه آزاد فارسی
جمله سازی با صدفی
طبع لطیف ماست که بحریست بیکران هر حرف از این سخن صدفی پر ز گوهر است
ما چو دریم گرانمایه و تو چون صدفی چون صدف را شکنی لؤلؤی لالا بینی
بحری است موجزن صدفی درفشان در او دست جواد و خامهٔ معجز نمای تو
در مرتبسازی صدفی، ابتدا دادهها در گامهای بزرگتری جابه جا میشوند اما در هر مرحله فاصله این جابه جاییها کم تر شده و به جابه جاییهای جزئی میرسد.
گنجیم و طلسم و شاه و درویش دُر و صدفیم و بحر و ساحل
در قدیم الایام یک سلسله و علایمی وجود داشت که تا حدی به حفظ خاطرهها و اموری که باید حفظ شوند، کمک میکرد، نظیر: چوبخطهای کوچک آلمانیهای قدیم یا ریسمانهای گرهخوردهٔ مردمان پرو از زمان اینکاها یا گردن بندهای صدفی قوم ایروکوا به نام وامپون و بالاخره چوبخطهای استرالیاییها.
صدفی نیم که جایز بودم به دین همت ز سخای ابرنیسان ز حموت تر دهانی