صحنک

صحنک واژه‌ای فارسی است که به معنای طبق یا سینی کوچک و کم‌عمق به کار می‌رود. این کلمه در واقع تصغیر واژه صحن است که به طبق یا سینی بزرگتر اطلاق می‌شود. در گذشته، ظروف با اندازه‌های مختلف برای مصارف گوناگون وجود داشته‌اند و نشان‌دهنده طبق یا سینی کوچکتری نسبت به صحن بوده است. این ظروف، به‌ویژه انواع چینی یا تزئین‌شده‌ی آن‌ها، در ادوار مختلف تاریخی، بخشی از لوازم پذیرایی و سفره‌آرایی محسوب می‌شدند.

استفاده از این واژه در اشعار فارسی، نشان‌دهنده ظرافت و دقت شاعر در انتخاب واژگان است. چنانکه در بیت ذکر شده از نصیرای بدخشانی، صحنک غلافی چینی نما تصویری از طبق‌های کوچک و ظریف چینی را ارائه می‌دهد که احتمالا جنبه تزئینی یا خاصی داشته‌اند. این تشبیه، بیانگر قشری بودن و ظاهرنمایی برخی افراد است که همانند ظروف چینی زیبا اما بی‌محتوا، تنها به ظاهر خود اهمیت می‌دهند و فاقد عمق و اصالت درونی هستند.

لغت نامه دهخدا

صحنک. [ ص َ ن َ ] ( اِ مصغر ) طبق کوچک و رکابی و آن تصغیر صحن است که طبق بزرگ باشد. ( غیاث اللغات ):
بی مغز قشریان که همه مقتدا شدند
چون صحنک غلافی چینی نما شدند.نصیرای بدخشانی ( از آنندراج ).و رجوع به صحن شود.

فرهنگ معین

(صَ نَ ) [ ع - فا. ] (اِمصغ. ) طبق کوچک.

ویکی واژه

طبق کوچک.

جمله سازی با صحنک

خوش است صحنک بغرا و قلیه بسیار اگر به دست تو افتد زهی سعادت یار
من بسی دیوان شعر تازیان دارم ز بر تو ندانی خواند «الا هبی بصحنک فاصبحین»
به پیش گرسنه مسکین که سوخت ز آتش جوع خوش است صحنک بغرا اگر بود حالی