شاکر، نامی عربی است که به معنای سپاسگزار و شکرکننده به کار میرود. این نام به ویژه در متون مذهبی و قرآنی مورد توجه قرار دارد و معمولاً به شخصی اطلاق میشود که در حال شکرگزاری و قدردانی از نعمتهای الهی است. در واقع، شاکر به معنای کسی است که به طور مداوم در حال ابراز شکر و سپاس نسبت به خداوند میباشد. این مفهوم در فرهنگ اسلامی اهمیت ویژهای دارد و نشاندهنده روحیهای است که به قدردانی و شکرگزاری از نعمتها و لطفهای خداوند اشاره دارد. در گذشته، این کلمه به صورت قیدی نیز به کار میرفته و به حالت شکرگزاری اشاره دارد. به طور کلی، شاکر علاوه بر اینکه یک اسم زیبا و معنوی است، نماد عشق و ارادت به خداوند و توجه به نعمتهای زندگی است.
شاکر
لغت نامه دهخدا
شاکر نعمت نبودم یافتی
تا زمانه زد مرا ناگاه کوست.بوشعیب ( از لغت فرس اسدی ).ایشان ایمن وشاکر بازگشتند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 248 ). ذاکر وشاکر باشد ببر رب علیم. ( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389 ).
نعمت بسیار داری شکر از آن بسیارتر
نمعت افزونتر شود آن را که او شاکر بود.منوچهری.و آنگهی گویی من از شاه جهان شاکر نیم
گرنه نیک آید از این شه، رخت رو بربند هین.منوچهری.حاجیان آمدند با تعظیم
شاکراز رحمت خدای رحیم.ناصرخسرو.شاکر انعام حق باش ای سنایی روز و شب
تا چو بی شکران نگویندت فهم لایشکرون.سنایی.زانهمه ریزه خوران یک کس نیست
شاکر جود فراوان اسد.خاقانی.شاکرم از عزلتی که فاقه و فقرست
فارغم از دولتی که نعمت و نازست.خاقانی.زنده کردم سخن ار شاکرمن شد چه عجب
که ز عازر صفت شکر مسیحا شنوند.خاقانی.شاکر نعمت به هر طریق که بودیم
داعی دولت به هر مقام که هستیم.سعدی.عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
شاکر نعمت و پرورده احسان بودم.سعدی.همچنین در زمره توانگران شاکرند و کفور. ( گلستان سعدی ).
حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش
چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم.حافظ. || شاکد. ( اقرب الموارد ). رجوع به شاکد شود. || ( اِخ ) نامی است از نامهای باری تعالی ومعنی آن پاداش دهنده بندگان بر اعمال ایشان، یا بر عمل قلیل جزای جزیل دهنده. ( منتهی الارب ).
- شاکِرُ لِِنعمَتِه؛ ( الَ... ) ( بمعنی سپاسدارنده نعم الهی ). یکی از القاب ولیعهد حکم المستنصرباﷲ است و در یکی از نصوص قرطبه بسال 358 هَ. ق. ثبت گردیده است. ( از الالقاب الاسلامیة ).
- || مؤلف القاب الاسلامیة گوید لقب نورالدین باشد در نصی که در مسجد اقصی «بیت المقدس » بتاریخ 564 هَ. ق. ثبت گردیده. ولی معلوم نیست که منظور مؤلف کدام نورالدین باشد و لقب مزبور بحکام و فرمانروایانی داده میشد که پرهیزگار و با تقوی بوده اند و در حقیقت اینگونه القاب چون: «العبد الفقیرالی رحمة اﷲ و الخاضع لهیبته و الشاکر لنعمته » اشاره به خشوع فرمانروا در برابر قدرت خدای تعالی باشد. ( از القاب الاسلامیه حسن پاشا ص 351 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
شکرکننده، سپا دارنده، سپاسگزار
( اسم ) شکر کننده سپاسگزار جمع: شاکرین.
جلاب بخاری از شاعران قدیم ایرانست که در اوایل قرن چهارم در ماورائ النهر میزیست نام او را محمود بن عمر رادویانی در ترجمان البلاغه همه جا [ شاکر ] آورده است و شمس قیس [ شاکر بخاری ] لیکن اسدی طوسی گاه [ شاکر بخاری ] و گاه [ جلاب بخاری ] و گاه [ جلاب ] ذکر کرده است.
فرهنگ اسم ها
معنی: شکر کننده، سپاس گزار، ( در قدیم ) ( در حالت قیدی ) در حال شکرگزاری، شکرگزار، کسی که در حال شکرکردن است، معمولامنظور شکرگزاری در برابر خداوند است
دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
شکر (۷۵ بار)
[ویکی اهل البیت] شاکر(اسم الله). اسم هفتادم
لفظ «شاکر» در قرآن چهار بار آمده و در دو مورد صفت خدا قرار گرفته است:
1. (...وَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ). (بقره/158)
«هرکس با رغبت کار نیک انجام دهد، خدا شاکر(پاداش دهنده) و دانا است».
2. (ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللّهُ شاکِراً عَلِیماً).(نساء/147)
«هرگاه شما شاکر ومؤمن باشید، چرا خدا شما را عذاب کند، خدا شکر پذیر و دانا است».
ویکی واژه
(مقیاس): واحد اندازهگیری وزن در دوران هخامنشیان.
جملاتی از کلمه شاکر
صورت نعمت بود شاکر شود صورت مهلت بود صابر شود
شد از خدا به خلق نعمت تمام ولا تجد اکثرهُم شاکرین
گه شاکر وصل آمد وگه شاکی هجران گه رخ به زمین سود و گهی سر به سما کرد