سوگوار

کلمه سوگوار به فردی اطلاق می‌شود که در حال سوگواری و عزاداری است.  یک واکنش طبیعی به از دست دادن یک عزیز یا وقوع یک حادثه ناگوار است و می‌تواند شامل احساساتی چون غم، اندوه، خشم و ناامیدی باشد. سوگ به واکنشی اشاره دارد که فرد در برابر از دست دادن چیزی یا کسی که برایش ارزشمند است، نشان می‌دهد. این از دست دادن می‌تواند ناشی از مرگ، جدایی، طلاق، از دست دادن شغل یا هر واقعه دیگری باشد که موجب ناراحتی و اندوه فرد می‌شود. این عمل شامل مجموعه‌ای از احساسات، رفتارها و واکنش‌هایی است که فرد در طول فرایند بهبودی پس از یک فقدان تجربه می‌کند. فردی که در حال تجربه سوگ و عزاداری است، به عنوان سوگوار شناخته می‌شود. این فرد ممکن است واکنش‌ها و احساسات متفاوتی نسبت به از دست دادن نشان دهد. به طور خلاصه، به کسی اطلاق می‌شود که به دلیل از دست دادن چیزی یا کسی در حال سوگواری و عزاداری است و این فرایند شامل تجارب عاطفی، شناختی و رفتاری است.

لغت نامه دهخدا

سوگوار. ( ص مرکب ) ( از: سوگ + وار، پسوند اتصاف ). ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). مصیبت زده. صاحب ماتم را گویند چه سوگ به معنی ماتم و وار به معنی صاحب است. ( برهان ). ماتم زده. ( فرهنگ رشیدی ):
بدو گفت پیران که ای شهریار
چه بودت که گشتی چنین سوگوار.فردوسی.همه سوگوار و پر از آب روی
سوی راه ایران نهادند روی.فردوسی.آن روز قوی و شاد بودم
امروز ضعیف و سوگوارم.ناصرخسرو.ز کفار مکه نبود ایچ کس
به دل ناشده سوگوار علی.ناصرخسرو.عجب دارم زبخت دشمن تو
که بر خود خندد و ناسوگوار است.مسعودسعد.اما چکنم قبول کن عذر
کز مرگ امام سوگوارم.خاقانی.نه همدردی مرا نه غمگساری
همی گریم چنین چون سوگواری.نظامی.روز مجلس بود مردی سوگوار
زآنکه خر گم کرده بود آن بی قرار.عطار.سرگشته و سوگوار از آنم
شوریده و خسته دل از اینم.عطار.گرچه مینالد بجان او سوگوار
دل شکسته سینه خسته گو بزار.مولوی.مدام از پریشانی روزگار
دلش حسرت آلود و تن سوگوار.سعدی.شبی بکلبه احزان دوستان آیی
دمی انیس دل سوگوار من باشی.حافظ.رجوع به سوکوار شود.

فرهنگ معین

(ص مر. ) ۱ - مصیبت زده ۲ - اندوهگین.

فرهنگ عمید

مصیبت دیده، ماتم زده، ماتم دار، عزادار، غمگین، سوگ دار، سوگ زده، سوگی.

فرهنگ فارسی

مصیبت دیده، ماتم زده، ماتمدار، عزادار، غمگین
( صفت ) ۱ - مصیبت زده ماتم دار. ۲ - اندوهگین غمگین.
مصیبت زده صاحب ماتم را گویند چه سوگ بمعنی ماتم و وار بمعنی صاحب

ویکی واژه

مصیبت زده
اندوهگین.

جمله سازی با سوگوار

آن ابرو بین به قابلی طاق اینست که سوگوارم از وی
به اندرز ایشان همی لب گشاد شکیبایی از سوگواری بداد
به وصلم تربیت فرما، که دایم میان درد هجران سوگوارم