سرپوش

سرپوش به عنوان یک پوشش یا حفاظتی شناخته می‌شود که بر روی سر یا بر روی اشیاء مختلف قرار می‌گیرد. این مفهوم به ما یادآوری می‌کند که حفاظت و ایمنی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. همچنین می‌تواند در شکل‌های مختلفی وجود داشته باشد، از کلاه‌های ایمنی گرفته تا پوشش‌های تزئینی که در فرهنگ‌های مختلف کاربرد دارند. به عنوان مثال، کلاه‌های کارگری و کلاه‌خودهای ورزشی هر دو نمونه‌هایی از سرپوش‌های حفاظتی هستند که برای جلوگیری از آسیب به سر طراحی شده‌اند. علاوه بر این، سرپوش‌ها می‌توانند جنبه‌های زیبایی‌شناختی نیز داشته باشند و در مراسمات و جشن‌ها به عنوان نمادی از فرهنگ و هویت استفاده شوند. بنابراین، سرپوش نه تنها یک ابزار ایمنی است بلکه نمادهایی از سنت‌ها و آداب نیز در خود جای داده است.

لغت نامه دهخدا

سرپوش. [ س َ ] ( نف مرکب ) پوشنده سر. || ( اِ مرکب ) اعم از مقنعه و سرپوش دیگ و طبق خوان و امثال آن است و سرپوشه و سرپوشنه نیز آمده و آن مخفف سرپوشنده است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). مکبه. نهنبن: ذوالقرنین گفت چرا پیش نیائید و طعام نخورید. سرپوش خوان برداشتند. ( قصص الانبیاء ص 193 ).

فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) ۱ - آن چه بر سر دیگ، کاسه و مانند آن گذارند تا محتوی آن محفوظ بماند. ۲ - مقنعة زنان، سرانداز.

فرهنگ عمید

۱. پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند.
۲. آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود.
آن که اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار.

فرهنگ فارسی

پارچهای که زنان سر ودرابا آن میپوشانند، سرپوش، آنکه اسرارکسی راحفظکندوبدیگران نگوید، رازدار
( صفت ) آنکه سر دیگری را نگاه دارد رازدار.
پوشنده سر یا اعم از مقنعه و سرپوش دیگ و طبق خوان و امثال آنست و سرپوشه و سرپوشنه نیز آمده و آن مخفف سرپوشنده است.

ویکی واژه

آن چه بر سر دیگ، کاسه و مانند آن گذارند تا محتوی آن محفوظ بماند.
مقنعة زنان، سرانداز.

جملاتی از کلمه سرپوش

صبح سرپوش زر کشیده چرخ از طبقهای آسمان برداشت
برافکند از طبق مهراب سرپوش برون زد دیگ رازش را ز سر جوش