سرعت

سرعت

در علم سینماتیک به معنای بزرگی سرعت برداری یک جسم است. این کمیت برداری بوده و واحد آن در سیستم SI متر بر ثانیه می‌باشد. نوع متوسط به تغییرات مکان یک جسم متحرک نسبت به زمان طی شده اشاره دارد. از سوی دیگر، نوع لحظه‌ای به عنوان حد تعریف می‌شود که در آن بازه زمانی به صفر میل می‌کند، یا به عبارت دیگر، سرعت که جسم در هر لحظه دارد. نسبت تغییر مکان به زمان، این تغییرات را توصیف می‌کند. تعریف متوسط به این صورت است: نسبت کل جابجایی به زمان مربوط به آن جابجایی. لازم به ذکر است که از تعریف دیفرانسیلی سرعت نمی‌توان برای محاسبه سرعت متوسط استفاده کرد. در برخی موارد، به جای d از دلتا ایکس نیز استفاده می‌شود.

لغت نامه دهخدا

سرعت. [ س ُ ع َ ] ( ع اِمص ) سرعة. شتاب. مولانا یوسف بن مانع در شرح نصاب نوشته اند که فی الحقیقت معنی سرعت شتاب نیست زیرا که شتاب ترجمه عجلت است و معنی شتاب زود کردن کاری است. و فرق میان سرعت و عجلت آن است که سرعت عمل بسیار کردن است در زمان اندک و عجلت شتاب کاری است پیش از هنگام، ولیکن هر دو بجای همدیگر مستعمل میشوند و در منتخب است که سرعت شتاب کردن به کاری در اول وقت و آن محمود است و عجلت شتاب کردن پیش از وقت و آن مذموم است. ( غیاث ) ( آنندراج ). شتافتن: و من در نفس خود اینقدر قوت و سرعت می یابم که در خدمت مردان یار شاطر باشم. ( گلستان سعدی )

فرهنگ معین

(سُ عَ ) [ ع. سرعة ] ۱ - (مص ل. ) تند رفتن. ۲ - (اِمص. ) تندی.

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ کندی] شتاب، تندی و تیزی.
۲. (اسم ) (فیزیک ) مسافت طی شده در واحد زمان که با کیلومتر، متر بر ثانیه، سال نوری و امثال آن سنجیده می شود.

فرهنگ فارسی

شتافتن، تندرفتن، شتاب، تندی وتیزی، نقیض کندی
۱ - ( مصدر ) تند رفتن مقابل بطوئ. ۲ - ( اسم ) تندی تیزی مقابل بطوئ کندی. ۳ - راهی را که متحرک در مدت یک ثانیه می پیماید تندی. یا سرعت متوسط. مسافتی که متحرک به طور متوسط در یک ثانیه طی نماید برای به دست آوردن راه پیموده شده را بر زمان حرکت تقسیم نموده در نتیجه سرعت متوسط به دست آید.
شتاب شتافتن زودی و جلدی و چابکی و چالاکی

فرهنگستان زبان و ادب

{velocity} [ژئوفیزیک] در لرزه شناسی، آهنگ انتشار موج لرزه ای بدون اشاره به راستایی مشخص

جملاتی از کلمه سرعت

سرعت عزم تو گر حمله برد بر زمین بیش نبیند کسی همچو سپهرش قرار
جانند بدین وجه کشان نیست وفایی عمرند از این رو که به سرعت گذرانند
عنان سیر را سرعت نداده چو طبع من روان و ایستاده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم