سامی

سامی

معنی و ریشه نام

سامی یک اسم پسرانه با ریشه عربی است که به معنی عالی یا بلند مرتبه می‌باشد. این نام به ویژگی‌هایی چون احترام و مقام اشاره دارد و در فرهنگ‌های مختلف به عنوان نشانه‌ای از شخصیت برجسته و موفقیت در زندگی شناخته می‌شود.

منسوب به سام: 

سامی منسوب به سام، یکی از پسران نوح در تورات است. در باب ۱۰ سفر پیدایش، به سام فرزندانی به نام‌های عیلام، آشور، اَرْفَکْشاد، لُود و اَرام نسبت داده شده‌است. تمامی ابنای آدم از ۳ پسر نوح‌اند: سام، حام و یافث. سام وصی پدر است و او را ۹ پسر بوده‌اند، اما برخی تعداد آن‌ها را ۶ نفر ذکر کرده‌اند.

نام قوم

این اصطلاح به گروهی از اقوام اشاره دارد که شامل عرب‌ها، اکدیان، آشوریان و یهودیان می‌شود که به طور تاریخی و فرهنگی به هم مرتبط هستند. این اصطلاح برای نخستین‌بار در دهه 1770 توسط اعضای مکتب تاریخ‌نگاری گوتینگن به کار رفت و به نوادگان سام، پسر نوح اشاره دارد.

زبان‌های سامی

این زبان‌ها یکی از زیرشاخه‌های خانواده زبان‌های آفریقایی-آسیایی هستند و شامل زبان‌هایی چون عربی، عبری و آرامی می‌شوند. این زبان‌ها در حال حاضر بیش از ۳۳۰ میلیون گویشور در سرتاسر جهان دارند. زبان عربی با حدود ۳۰۰ میلیون گویشور، پرگویشورترین زبان سامی است.

لغت نامه دهخدا

سامی. ( ع ص ) بلند. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). صاحب سموّ: اگر رأی سامی... از او درگذرد که برای خداوند بازنموده ام. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 342 ).
جستن راه خدمت سامیش
جز بوجه ثنا خطا باشد.مسعودسعد.گرچه دورم ز مجلس سامیت
من از این بخت و دولت توسن.مسعودسعد.از قافله زایر آن درگه سامیش
کعبه است که مأوای مناجات و دعا شد.مسعودسعد.|| فحل سام؛ گشن سربرداشته. ج، سوامی. ( ناظم الاطباء ). || برآینده جهت شکار. ج، سماة. یقول: رجل سام و قوم سماة؛ یعنی قومی که برای شکار برآمده باشد. ( ناظم الاطباء ).
سامی. ( اِخ ) فرقه ای از نصاری که خود را صامیه نامیده اند. ( ابن الندیم ص 479 ).
سامی. ( ص نسبی ) منسوب است به سامةبن لوی بن غالبة الناحی ساموی. ( الانساب سمعانی ).
سامی. ( اِخ ) اسمش لطف علی بیک صاحب طبع بود بغیر این رباعی شعر قابلی از او بنظر نرسید:
کامست مرا گر فلک پست دهد
دردستش از این هر دو یکی هست دهد
یا همت من کند چو دستم کوتاه
یا آنکه بقدر همتم دست دهد.( آتشکده آذر چ شهیدی ص 150 ).
سامی. ( اِخ ) اسمش سام میرزا خلف صدق شاه اسماعیل صفوی است. تذکره ای مسمی بتحفة السامی بر اشعار معاصرین خود نوشته. رجوع به سام میرزا و رجوع به صفویه و رجوع به آتشکده آذر شود.
سامی. ( اِخ ) مولانا غیاث الدین احمد. ( آتشکده آذر ). وی از عهد سلطان حسین بایقرا تا دوره شاه طهماسب صفوی در شعر و ادب شهره بلاد خراسان بوده است. ( ریحانة الادب ج 2 ص 152 از قاموس الاعلام ) ( الذریعه جزء 2 از ج 1 ص 424 ). در مجالس النفائس ص 62 و235 شاعری بنام شامی دامغانی ضبط شده و مصحح در پاورقی ص 62 نوشته است که در نسخه ( ترکی الف ) سامی آمده است. ( تعلیقات دکتر شهیدی بر آتشکده آذر ص 150 ).
سامی. ( ص نسبی ) قومی است منسوب به سام بن نوح، نژاد سامی عبارت از آشوری و عربی و آکدی ( بابلی قدیم )، عبری، سریانی، آرامی و کنعانی قدیم و غیره است و منظور از زبانهای سامی مراد زبان اقوام نامبرده است. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ معین

[ ع. ] (ص. ) بلندمرتبه.

فرهنگ عمید

۱. یکی از شاخه های بزرگ نژاد سفید، شامل عرب، آشوری، اکدی (بابلی قدیم )، عبری، سُریانی، آرامی، و کنعانی قدیم.
۲. شاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی سامی.
عالی، بلند، بلندپایه، بلند مرتبه.

فرهنگ فارسی

قوم ( اقوام سامی ) یا زبانهای سامی. اصطلاحا زبانهای اقوام سامی را زبانهای سامی گویند. این زبانها دسته ای متحد را تشکیل میدهند و عبارتند از: آشوری بابلی عبری آرامی سریانی عربی و حبشی.
عالی، بلند، بلندپایه، بلندمرتبه، سامون جمع، سام پسرنوح که پدراقوام سامی نامیده شده است
( صفت ) عالی بلند مرتبه جمع سمات توضیح: در خطاب به شخص محترم گویند.
قومی است منسوب به سام ابن نوح

فرهنگ اسم ها

اسم: سامی (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: sāmi) (فارسی: سامي) (انگلیسی: sami)
معنی: عالی، بلند مرتبه، منسوب به سام پسر نوح نبی ( ع )، بلند، ) نژاد بزرگی از مردم سفید پوست شامل عرب ها، آشوریان، یهودیان، اکدی های قدیم، کنعانیان، آرامی ها و بخشی از مردم اتیوپی، ) گروهی از زبانهای خویشاوند، از جمله شامل زبانهای عربی، عبری و آشوری، آرامی ها و بخشی از مردم حَبَشه

دانشنامه آزاد فارسی

سامی (Semite)
اقوام خاورمیانه. در آغاز به زبان سامی سخن می گفتند و نقل است که از نوادگان سام اند که بنابر کتاب مقدساز پسران حضرت نوح(ع) بوده است. اقوام باستانی سامی مشتمل اند بر عبرانی ها، عَمّونیان، موآبیان، اَدومیان، بابِلی ها، آشوری ها، کلدانیان، فنیقی ها، و کنعانیان. ادیان یکتاپرست ابراهیمی را نیز همین مردمان بنیاد نهادند. سامی ها، صحراگرد و چوپان بودند. این اقوام، که گه گاه شهرهایی نیز برمی آوردند، از حدود ۲۵۰۰ سال پیش از شبه جزیرۀ عربستان به نقاط دیگر کوچیدند و در سواحل مدیترانه، بین النهرین و دلتای نیل سکنی گزیدند. اقوام سامی به قبایلی تقسیم می شدند که ریاست آ ن ها را شیوخی برعهده داشتند که منصبشان موروثی بود. سامی های بین النهرین با سومری ها و اکدی ها درآمیختند. فنیقی ها به دریانوردی روی آوردند و عبرانیان کوچیده به شبه جزیرۀ سینا در فلسطین سکنی گزیدند.
سامی

جملاتی از کلمه سامی

ز کجایی ز کجایی هله ای مجلس سامی نفسی در دل تنگی نفسی بر سر بامی
از آن برتر بود آن قصر سامی که گیرد دامنش دست تمامی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم