فرهنگستان زبان و ادب
{systematization, systemization} [عمومی] فرایند سامانه ای کردن
{systematization, systemization} [عمومی] فرایند سامانه ای کردن
فرایند سامانهای کردن.
💡 مرا سریست و فدای تو کرده ام چه کنم که از بلای فراق تو نیست سامانش
💡 چه جان باشد که جانانش نه پیداست چه سر باشد که سامانش نه پیداست
💡 سری کاو از غم تو پر ز سوداست یقین دانی که سامانش نباشد
💡 رهی پیش آمد که پایانش نیست فتادم به کاری که سامانش نیست
💡 به سامانش بباید ساخت درمان مگر درمان پدید آید به سامان
💡 صبح بهار امکان سامانش این قدر نیست گر ذوق سیر باشد از ما به بر گریبان